vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3149

مشک آن غلام ازغیب پر آب کردن بمعجزه و آن غلام سیاه را سپیدرو کردن باذن الله تعالی
۳۱۶۳Qای غلام اکنون تو پُر بین مشکِ خود * تا نگویی در شکایت نیک و بَد
۳۱۶۳Nای غلام اکنون تو پر بین مشک خود * تا نگویی در شکایت نیک و بد
۳۱۶۴Qآن سِیَه حیران شد از بُرهانِ او * می‌دمید از لامکان ایمانِ او
۳۱۶۴Nآن سیه حیران شد از برهان او * می‌دمید از لامکان ایمان او
۳۱۶۵Qچشمه‌ای دید از هوا ریزان شده * مشکِ او رُوپوش فیضِ آن شده
۳۱۶۵Nچشمه‌ای دید از هوا ریزان شده * مشک او رو پوش فیض آن شده
۳۱۶۶Qز آن نظر روپوشها هم بر درید * تا معیَّن چشمهٔ غیبی بدید
۳۱۶۶Nز آن نظر رو پوشها هم بر درید * تا معین چشمه‌ی غیبی بدید
۳۱۶۷Qچشمها پُر آب کرد آن دم غلام * شد فراموشش ز خواجه و ز مُقام
۳۱۶۷Nچشمها پر آب کرد آن دم غلام * شد فراموشش ز خواجه و ز مقام
۳۱۶۸Qدست و پایش ماند از رفتن براه * زلزله افکند در جانش الـٰه
۳۱۶۸Nدست و پایش ماند از رفتن به راه * زلزله افکند در جانش اله
۳۱۶۹Qباز بهرِ مصلحت بازش کشید * که بخویش آ باز رَوْ ای مُستفید
۳۱۶۹Nباز بهر مصلحت بازش کشید * که به خویش آ باز رو ای مستفید
۳۱۷۰Qوقتِ حیرت نیست حیرت پیشِ تُست * این زمان در ره در آ چالاک و چُست
۳۱۷۰Nوقت حیرت نیست حیرت پیش تست * این زمان در ره در آ چالاک و چست
۳۱۷۱Qدستهای مصطفی بر رُو نهاد * بوسه‌های عاشقانه بس بداد
۳۱۷۱Nدستهای مصطفی بر رو نهاد * بوسه‌های عاشقانه بس بداد
۳۱۷۲Qمصطفی دستِ مبارک بر رُخش * آن زمان مالید و کرد او فَرُّخش
۳۱۷۲Nمصطفی دست مبارک بر رخش * آن زمان مالید و کرد او فرخش
۳۱۷۳Qشد سپید آن زنگی و زادهٔ حَبَش * همچو بَدْر و روزِ روشن شد شبش
۳۱۷۳Nشد سپید آن زنگی و زاده‌ی حبش * همچو بدر و روز روشن شد شبش
۳۱۷۴Qیوسفی شد در جمال و در دَلال * گفتش اکنون رَو بِدِه وا گوی حال
۳۱۷۴Nیوسفی شد در جمال و در دلال * گفتش اکنون رو بده واگوی حال
۳۱۷۵Qاو همی‌شد بی‌سر و بی‌پای مَسْت * پای می‌نشناخت در رفتن زِ دست
۳۱۷۵Nاو همی‌شد بی‌سر و بی‌پای مست * پای می‌نشناخت در رفتن ز دست
۳۱۷۶Qپس بیامد با دو مشکِ پُر روان * سوی خواجه از نواحی کاروان
۳۱۷۶Nپس بیامد با دو مشک پر روان * سوی خواجه از نواحی کاروان