vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3142

مخصوص بودن یعقوب علیه السّلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حقّ از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو
۳۰۳۰Qآنچ یعقوب از رخِ یوسف بدید * خاصِ او بُد آن بإخوان کَیْ رسید
۳۰۳۰Nآن چه یعقوب از رخ یوسف بدید * خاص او بد آن به اخوان کی رسید
۳۰۳۱Qاین ز عشقش خویش در چَه می‌کُنْد * و آن بکین از بهرِ او چَه می‌کَنَد
۳۰۳۱Nاین ز عشقش خویش در چه می‌کند * و آن به کین از بهر او چه می‌کند
۳۰۳۲Qسفرهٔ او پیشِ این از نان تهیست * پیشِ یعقوبست پُر کو مُشتهیست
۳۰۳۲Nسفره‌ی او پیش این از نان تهی است * پیش یعقوب است پر کاو مشتهی است
۳۰۳۳Qرُوی ناشُسته نبیند رُویِ حور * لا صَـٰلوةَ گفت إِلّا بِالطَّهُور
۳۰۳۳Nروی ناشسته نبیند روی حور * لا صلاة گفت إلا بالطهور
۳۰۳۴Qعشق باشد لُوت و پوتِ جانها * جُوع ازین رُویست قُوتِ جانها
۳۰۳۴Nعشق باشد لوت و پوت جانها * جوع از این روی است قوت جانها
۳۰۳۵Qجوعِ یوسف بود آن یعقوب را * بُویِ نانش می‌رسید از دُور جا
۳۰۳۵Nجوع یوسف بود آن یعقوب را * بوی نانش می‌رسید از دور جا
۳۰۳۶Qآنک بِسْتد پیرهن را می‌شتافت * بویِ پیراهانِ یوسف می‌نیافت
۳۰۳۶Nآن که بستد پیرهن را می‌شتافت * بوی پیراهان یوسف می‌نیافت
۳۰۳۷Qوانکه صد فرسنگ ز آن سو بود او * چونک بُد یعقوب می‌بویید بُو
۳۰۳۷Nو انکه صد فرسنگ ز آن سو بود او * چون که بد یعقوب می‌بویید بو
۳۰۳۸Qای بسا عالم ز دانش بی‌نصیب * حافظِ علمست آنکس نه حبیب
۳۰۳۸Nای بسا عالم ز دانش بی‌نصیب * حافظ علم است آن کس نی حبیب
۳۰۳۹Qمُسْتمع از وی همی‌یابد مشام * گرچه باشد مستمع از جنسِ عام
۳۰۳۹Nمستمع از وی همی‌یابد مشام * گر چه باشد مستمع از جنس عام
۳۰۴۰Qزانک پیراهان یدستش عاریه‌ست * چون بدستِ آن نخاسی جاریه‌ست
۳۰۴۰Nز انکه پیراهن به دستش عاریه است * چون به دست آن نخاسی جاریه است
۳۰۴۱Qجاریه پیشِ نخاسی سَرْسَریست * در کفِ او از برای مُشتریست
۳۰۴۱Nجاریه پیش نخاسی سرسری است * در کف او از برای مشتری است
۳۰۴۲Qقسمتِ حقَّست روزی دادنی * هر یکی را سوی دیگر راه نی
۳۰۴۲Nقسمت حق است روزی دادنی * هر یکی را سوی دیگر راه نی
۳۰۴۳Qیک خیالِ نیک باغِ آن شده * یک خیالِ زشت راهِ این زده
۳۰۴۳Nیک خیال نیک باغ آن شده * یک خیال زشت راه این زده
۳۰۴۴Qآن خدایی کز خیالی باغ ساخت * وز خیالی دوزخ و جایِ گُداخت
۳۰۴۴Nآن خدایی کز خیالی باغ ساخت * و ز خیالی دوزخ و جای گداخت
۳۰۴۵Qپس کی داند راهِ گلشنهای او * پس کی داند جایِ گلخنهای او
۳۰۴۵Nپس که داند راه گلشنهای او * پس که داند جای گلخنهای او
۳۰۴۶Qدیدبانِ دل نبیند در مجال * کز کدامین رُکنِ جان آید خیال
۳۰۴۶Nدیدبان دل نبیند در مجال * کز کدامین رکن جان آید خیال
۳۰۴۷Qگر بدیدی مَطْلَعش را ز اِحتیال * بند کردی راهِ هر ناخوش خیال
۳۰۴۷Nگر بدیدی مطلعش را ز احتیال * بند کردی راه هر ناخوش خیال
۳۰۴۸Qکَیْ رسد جاسوس را آنجا قَدَم * که بود مِرْصاد و دَرْبَنْدِ عدم
۳۰۴۸Nکی رسد جاسوس را آن جا قدم * که بود مرصاد و در بند عدم
۳۰۴۹Qدامنِ فضلش بکف کن کُورْوار * قبضِ اعمی این بود ای شهریار
۳۰۴۹Nدامن فضلش به کف کن کوروار * قبض اعمی این بود ای شهریار
۳۰۵۰Qدامنِ او امر و فرمانِ وَیَست * نیکبختی که تُقَی جانِ وَیَست
۳۰۵۰Nدامن او امر و فرمان وی است * نیک بختی که تقی جان وی است
۳۰۵۱Qآن یکی در مرغزار و جُویِ آب * و آن یکی پهلوی او اندر عَذاب
۳۰۵۱Nآن یکی در مرغزار و جوی آب * و آن یکی پهلوی او اندر عذاب
۳۰۵۲Qاو عجب مانده که ذوقِ این ز چیست * و آن عجب مانده که این در حبسِ کیست
۳۰۵۲Nاو عجب مانده که ذوق این ز چیست * و آن عجب مانده که این در حبس کیست
۳۰۵۳Qهین چرا خشکی که اینجا چشمه‌هاست * هین چرا زردی که اینجا صد دواست
۳۰۵۳Nهین چرا خشکی که اینجا چشمه‌هاست * هین چرا زردی که اینجا صد دواست
۳۰۵۴Qهمنشینا هین در آ اندر چمن * گوید ای جان من نیارم آمدن
۳۰۵۴Nهمنشینا هین در آ اندر چمن * گوید ای جان من نیارم آمدن