vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3141

قصهٔ عشق صوفی بر سفرهٔ تهی
۳۰۱۴Qصوفیی بر میخ روزی سفره دید * چرخ می‌زَد جامه‌ها را می‌درید
۳۰۱۴Nصوفیی بر میخ روزی سفره دید * چرخ می‌زد جامه‌ها را می‌درید
۳۰۱۵Qبانگ می‌زد نَک نوای بی‌نوا * قحطها و دردها را نَک دوا
۳۰۱۵Nبانگ می‌زد نک نوای بی‌نوا * قحطها و دردها را نک دوا
۳۰۱۶Qچونک دود و شورِ او بسیار شد * هر که صوفی بود با او یار شد
۳۰۱۶Nچون که دود و شور او بسیار شد * هر که صوفی بود با او یار شد
۳۰۱۷Qکِخ کِخی و های و هویی می‌زدند * تای چندی مست و بی‌خود می‌شدند
۳۰۱۷Nکخ کخی و های و هویی می‌زدند * تای چندی مست و بی‌خود می‌شدند
۳۰۱۸Qبو ٱلْفُضولی گفت صوفی را که چیست * سفرهٔ آویخته و ز نان تهیست
۳۰۱۸Nبو الفضولی گفت صوفی را که چیست * سفره‌ی آویخته و ز نان تهی است
۳۰۱۹Qگفت رَو رَو نقشِ بی‌معنیستی * تو بجُو هستی که عاشق نیستی
۳۰۱۹Nگفت رو رو نقش بی‌معنیستی * تو بجو هستی که عاشق نیستی
۳۰۲۰Qعشقِ نان بی‌نان غذای عاشق است * بندِ هستی نیست هر کو صادقست
۳۰۲۰Nعشق نان بی‌نان غذای عاشق است * بند هستی نیست هر کاو صادق است
۳۰۲۱Qعاشقان را کار نبود با وجود * عاشقان را هست بی‌سرمایه سود
۳۰۲۱Nعاشقان را کار نبود با وجود * عاشقان را هست بی‌سرمایه سود
۳۰۲۲Qبال نه و گِرْدِ عالم می‌پَرند * دست نه و گُو ز میدان می‌برند
۳۰۲۲Nبال نی و گرد عالم می‌پرند * دست نی و گو ز میدان می‌برند
۳۰۲۳Qآن فقیری کو ز معنی بُوی یافت * دست ببْریده همی زنبیل بافت
۳۰۲۳Nآن فقیری کاو ز معنی بوی یافت * دست ببریده همی زنبیل بافت
۳۰۲۴Qعاشقان اندر عدم خیمه زدند * چون عدم یک رنگ و نفسِ واحدند
۳۰۲۴Nعاشقان اندر عدم خیمه زدند * چون عدم یک رنگ و نفس واحدند
۳۰۲۵Qشیرخواره کَیْ شناسد ذوقِ لُوت * مر پری را بُوی باشد لوت و پوت
۳۰۲۵Nشیر خواره کی شناسد ذوق لوت * مر پری را بوی باشد لوت و پوت
۳۰۲۶Qآدمی کَیْ بو بَرَد از بُویِ او * چونک خُویِ اوست ضدِّ خُویِ او
۳۰۲۶Nآدمی کی بو برد از بوی او * چون که خوی اوست ضد خوی او
۳۰۲۷Qیابد از بُو آن پری بُوی‌کَش * تو نیابی آن ز صد مَن لُوتِ خوش
۳۰۲۷Nیابد از بو آن پری بوی کش * تو نیابی آن ز صد من لوت خوش
۳۰۲۸Qپیشِ قِبْطی خون بود آن آبِ نیل * آب باشد پیشِ سِبْطی جمیل
۳۰۲۸Nپیش قبطی خون بود آن آب نیل * آب باشد پیش سبطی جمیل
۳۰۲۹Qجاده باشد بحر ز اسرائیلیان * غرقه‌گه باشد ز فرعونِ عَوان
۳۰۲۹Nجاده باشد بحر ز اسرائیلیان * غرقه‌گه باشد ز فرعون عوان