block:3141
۳۰۱۴ | Q | صوفیی بر میخ روزی سفره دید | * | چرخ میزَد جامهها را میدرید |
۳۰۱۴ | N | صوفیی بر میخ روزی سفره دید | * | چرخ میزد جامهها را میدرید |
۳۰۱۵ | Q | بانگ میزد نَک نوای بینوا | * | قحطها و دردها را نَک دوا |
۳۰۱۵ | N | بانگ میزد نک نوای بینوا | * | قحطها و دردها را نک دوا |
۳۰۱۶ | Q | چونک دود و شورِ او بسیار شد | * | هر که صوفی بود با او یار شد |
۳۰۱۶ | N | چون که دود و شور او بسیار شد | * | هر که صوفی بود با او یار شد |
۳۰۱۷ | Q | کِخ کِخی و های و هویی میزدند | * | تای چندی مست و بیخود میشدند |
۳۰۱۷ | N | کخ کخی و های و هویی میزدند | * | تای چندی مست و بیخود میشدند |
۳۰۱۸ | Q | بو ٱلْفُضولی گفت صوفی را که چیست | * | سفرهٔ آویخته و ز نان تهیست |
۳۰۱۸ | N | بو الفضولی گفت صوفی را که چیست | * | سفرهی آویخته و ز نان تهی است |
۳۰۱۹ | Q | گفت رَو رَو نقشِ بیمعنیستی | * | تو بجُو هستی که عاشق نیستی |
۳۰۱۹ | N | گفت رو رو نقش بیمعنیستی | * | تو بجو هستی که عاشق نیستی |
۳۰۲۰ | Q | عشقِ نان بینان غذای عاشق است | * | بندِ هستی نیست هر کو صادقست |
۳۰۲۰ | N | عشق نان بینان غذای عاشق است | * | بند هستی نیست هر کاو صادق است |
۳۰۲۱ | Q | عاشقان را کار نبود با وجود | * | عاشقان را هست بیسرمایه سود |
۳۰۲۱ | N | عاشقان را کار نبود با وجود | * | عاشقان را هست بیسرمایه سود |
۳۰۲۲ | Q | بال نه و گِرْدِ عالم میپَرند | * | دست نه و گُو ز میدان میبرند |
۳۰۲۲ | N | بال نی و گرد عالم میپرند | * | دست نی و گو ز میدان میبرند |
۳۰۲۳ | Q | آن فقیری کو ز معنی بُوی یافت | * | دست ببْریده همی زنبیل بافت |
۳۰۲۳ | N | آن فقیری کاو ز معنی بوی یافت | * | دست ببریده همی زنبیل بافت |
۳۰۲۴ | Q | عاشقان اندر عدم خیمه زدند | * | چون عدم یک رنگ و نفسِ واحدند |
۳۰۲۴ | N | عاشقان اندر عدم خیمه زدند | * | چون عدم یک رنگ و نفس واحدند |
۳۰۲۵ | Q | شیرخواره کَیْ شناسد ذوقِ لُوت | * | مر پری را بُوی باشد لوت و پوت |
۳۰۲۵ | N | شیر خواره کی شناسد ذوق لوت | * | مر پری را بوی باشد لوت و پوت |
۳۰۲۶ | Q | آدمی کَیْ بو بَرَد از بُویِ او | * | چونک خُویِ اوست ضدِّ خُویِ او |
۳۰۲۶ | N | آدمی کی بو برد از بوی او | * | چون که خوی اوست ضد خوی او |
۳۰۲۷ | Q | یابد از بُو آن پری بُویکَش | * | تو نیابی آن ز صد مَن لُوتِ خوش |
۳۰۲۷ | N | یابد از بو آن پری بوی کش | * | تو نیابی آن ز صد من لوت خوش |
۳۰۲۸ | Q | پیشِ قِبْطی خون بود آن آبِ نیل | * | آب باشد پیشِ سِبْطی جمیل |
۳۰۲۸ | N | پیش قبطی خون بود آن آب نیل | * | آب باشد پیش سبطی جمیل |
۳۰۲۹ | Q | جاده باشد بحر ز اسرائیلیان | * | غرقهگه باشد ز فرعونِ عَوان |
۳۰۲۹ | N | جاده باشد بحر ز اسرائیلیان | * | غرقهگه باشد ز فرعون عوان |