block:3140
۲۹۹۸ | Q | آنچنانک حق ز گوشت و استخوان | * | از شهان بابِ صغیری ساخت هان |
۲۹۹۸ | N | آن چنان که حق ز گوشت و استخوان | * | از شهان باب صغیری ساخت هان |
۲۹۹۹ | Q | اهلِ دنیا سجدهٔ ایشان کنند | * | چونک سجدهٔ کبریا را دُشمنند |
۲۹۹۹ | N | اهل دنیا سجدهی ایشان کنند | * | چون که سجدهی کبریا را دشمنند |
۳۰۰۰ | Q | ساخت سرگین دانکی محرابشان | * | نامِ آن محراب میر و پهلوان |
۳۰۰۰ | N | ساخت سرگین دانکی محرابشان | * | نام آن محراب میر و پهلوان |
۳۰۰۱ | Q | لایقِ این حضرتِ پاکی نهاید | * | نَیشکر پاکان شما خالی نَبید |
۳۰۰۱ | N | لایق این حضرت پاکی نهاید | * | نیشکر پاکان شما خالی نبید |
۳۰۰۲ | Q | آن سگان را این خسان خاضع شوند | * | شیر را عارست کو را بگْروند |
۳۰۰۲ | N | آن سگان را این خسان خاضع شوند | * | شیر را عار است کاو را بگروند |
۳۰۰۳ | Q | گُربه باشد شحنهٔ هر موشخُو | * | موش که بْود تا ز شیران ترسد او |
۳۰۰۳ | N | گربه باشد شحنهی هر موش خو | * | موش که بود تا ز شیران ترسد او |
۳۰۰۴ | Q | خوفِ ایشان از کلابِ حق بود | * | خوفشان کَیْ ز آفتابِ حق بود |
۳۰۰۴ | N | خوف ایشان از کلاب حق بود | * | خوفشان کی ز آفتاب حق بود |
۳۰۰۵ | Q | رَبِّی ٱلأَعلاست وِرْدِ آن مِهان | * | رَبِّ أَدْنَی در خورِ این ابلهان |
۳۰۰۵ | N | ربی الأعلی است ورد آن مهان | * | رب ادنی در خور این ابلهان |
۳۰۰۶ | Q | موش کَیْ ترسد ز شیرانِ مُصاف | * | بلک آن آهوتگانِ مشکناف |
۳۰۰۶ | N | موش کی ترسد ز شیران مصاف | * | بلکه آن آهوتگان مشک ناف |
۳۰۰۷ | Q | رَو بپیشِ کاسه لیس ای دیگلیس | * | تُوش خداوند و ولی نعمت نویس |
۳۰۰۷ | N | رو به پیش کاسه لیس ای دیگ لیس | * | توش خداوند و ولی نعمت نویس |
۳۰۰۸ | Q | بس کن ار شرحی بگویم دُورْ دست | * | خشم گیرد میر و هم داند که هست |
۳۰۰۸ | N | بس کن ار شرحی بگویم دور دست | * | خشم گیرد میر و هم داند که هست |
۳۰۰۹ | Q | حاصل این آمد که بد کُن ای کریم | * | با لئیمان تا نهد گردن لئیم |
۳۰۰۹ | N | حاصل این آمد که بد کن ای کریم | * | با لئیمان تا نهد گردن لئیم |
۳۰۱۰ | Q | با لئیمِ نفس چون احسان کند | * | چون لئیمان نفسِ بَد کفران کند |
۳۰۱۰ | N | با لئیم نفس چون احسان کند | * | چون لئیمان نفس بد کفران کند |
۳۰۱۱ | Q | زین سبب بُد که اهلِ محنت شاکرند | * | اهلِ نعمت طاغیَند و ماکرند |
۳۰۱۱ | N | زین سبب بد که اهل محنت شاکرند | * | اهل نعمت طاغیاند و ماکرند |
۳۰۱۲ | Q | هست طاغی بَگْلَرِ زرّینقَبا | * | هست شاکر خستهٔ صاحب عَبا |
۳۰۱۲ | N | هست طاغی بگلر زرین قبا | * | هست شاکر خستهی صاحب عبا |
۳۰۱۳ | Q | شُکر کَی روید ز املاک و نِعَم | * | شُکر میروُید ز بلْوَی و سَقَم |
۳۰۱۳ | N | شکر کی روید ز املاک و نعم | * | شکر میروید ز بلوی و سقم |