block:3132
۲۸۸۵ | Q | سگ زمستان جمع گردد استخوانْش | * | زخمِ سرما خُرد گرداند چنانْش |
۲۸۸۵ | N | سگ زمستان جمع گردد استخوانش | * | زخم سرما خرد گرداند چنانش |
۲۸۸۶ | Q | کو بگوید کین قَدَر تن که منم | * | خانهای از سنگ باید کردنم |
۲۸۸۶ | N | کاو بگوید کاین قدر تن که منم | * | خانهای از سنگ باید کردنم |
۲۸۸۷ | Q | چونک تابستان بیاید من بچنگ | * | بهرِ سرما خانهای سازم ز سنگ |
۲۸۸۷ | N | چون که تابستان بیاید من به چنگ | * | بهر سرما خانهای سازم ز سنگ |
۲۸۸۸ | Q | چونک تابستان بیاید از گشاد | * | استخوانها پهن گردد پوست شاد |
۲۸۸۸ | N | چون که تابستان بیاید از گشاد | * | استخوانها پهن گردد پوست شاد |
۲۸۸۹ | Q | گوید او چون زفت بیند خویش را | * | در کدامین خانه گُنجم ای کیا |
۲۸۸۹ | N | گوید او چون زفت بیند خویش را | * | در کدامین خانه گنجم ای کیا |
۲۸۹۰ | Q | زفت گردد پا کشد در سایهای | * | کاهلی سیری غَری خود رایهای |
۲۸۹۰ | N | زفت گردد پا کشد در سایهای | * | کاهلی سیری غری خود رایهای |
۲۸۹۱ | Q | گویدش دل خانهای ساز ای عَمُو | * | گوید او در خانه کَیْ گُنجم بگو |
۲۸۹۱ | N | گویدش دل خانهای ساز ای عمو | * | گوید او در خانه کی گنجم بگو |
۲۸۹۲ | Q | استخوانِ حرصِ تو در وقتِ درد | * | درهم آید خُرد گردد در نَوَرْد |
۲۸۹۲ | N | استخوان حرص تو در وقت درد | * | درهم آید خرد گردد در نورد |
۲۸۹۳ | Q | گویی از توبه بسازم خانهای | * | در زمستان باشدم استانهای |
۲۸۹۳ | N | گویی از توبه بسازم خانهای | * | در زمستان باشدم استانهای |
۲۸۹۴ | Q | چون بشد درد و شُدت آن حرص زفت | * | همچو سگ سودای خانه از تو رفت |
۲۸۹۴ | N | چون بشد درد و شدت آن حرص زفت | * | همچو سگ سودای خانه از تو رفت |
۲۸۹۵ | Q | شکرِ نعمت خوشتر از نعمت بود | * | شُکْرباره کَیْ سوی نعمت رود |
۲۸۹۵ | N | شکر نعمت خوشتر از نعمت بود | * | شکر باره کی سوی نعمت رود |
۲۸۹۶ | Q | شکر جان نعمت و نعمت چو پوست | * | زانک شکر آرد ترا تا کویِ دوست |
۲۸۹۶ | N | شکر جان نعمت و نعمت چو پوست | * | ز انکه شکر آرد ترا تا کوی دوست |
۲۸۹۷ | Q | نعمت آرد غفلت و شکر انتباه | * | صیدِ نعمت کن بدامِ شکرِ شاه |
۲۸۹۷ | N | نعمت آرد غفلت و شکر انتباه | * | صید نعمت کن به دام شکر شاه |
۲۸۹۸ | Q | نعمتِ شُکرت کند پُر چشم و میر | * | تا کنی صد نعمت ایثارِ فقیر |
۲۸۹۸ | N | نعمت شکرت کند پر چشم و میر | * | تا کنی صد نعمت ایثار فقیر |
۲۸۹۹ | Q | سیر نوشی از طعام و نُقلِ حَق | * | تا رود از تو شکمخواری و دَق |
۲۸۹۹ | N | سیر نوشی از طعام و نقل حق | * | تا رود از تو شکم خواری و دق |