vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3131

وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا
۲۸۶۲Qباز مرغی فوقِ دیواری نشست * دیده سوی دانهٔ دامی ببست
۲۸۶۲Nباز مرغی فوق دیواری نشست * دیده سوی دانه‌ی دامی ببست
۲۸۶۳Qیک نظر او سوی صحرا می‌کند * یک نظر حرصش بدانه می‌کشد
۲۸۶۳Nیک نظر او سوی صحرا می‌کند * یک نظر حرصش به دانه می‌کشد
۲۸۶۴Qاین نظر با آن نظر چالیش کرد * ناگهانی از خِرَد خالیش کرد
۲۸۶۴Nاین نظر با آن نظر چالیش کرد * ناگهانی از خرد خالیش کرد
۲۸۶۵Qباز مرغی کان تردُّد را گذاشت * ز آن نظر بر کَنْد و بر صحرا گماشت
۲۸۶۵Nباز مرغی کان تردد را گذاشت * ز آن نظر بر کند و بر صحرا گماشت
۲۸۶۶Qشاد پَرّ و بالِ او بَخّاً لَهُ * تا امامِ جمله آزادان شد او
۲۸۶۶Nشاد پر و بال او بخا له * تا امام جمله آزادان شد او
۲۸۶۷Qهر که او را مُقتدا سازد برَست * در مقامِ امن و آزادی نشست
۲۸۶۷Nهر که او را مقتدا سازد برست * در مقام امن و آزادی نشست
۲۸۶۸Qزانکه شاهِ حازمان آمد دلش * تا گلسْتان و چمن شد منزلش
۲۸۶۸Nز انکه شاه حازمان آمد دلش * تا گلستان و چمن شد منزلش
۲۸۶۹Qحزم ازو راضی و او راضی ز حَزْم * این چنین کن گر کنی تدبیر و عزم
۲۸۶۹Nحزم از او راضی و او راضی ز حزم * این چنین کن گر کنی تدبیر و عزم
۲۸۷۰Qبارها در دامِ حرص افتاده‌ای * حلقِ خود را در بُریدن داده‌ای
۲۸۷۰Nبارها در دام حرص افتاده‌ای * حلق خود را در بریدن داده‌ای
۲۸۷۱Qبازت آن توّابِ لطف آزاد کرد * توبه پذْرفت و شما را شاد کرد
۲۸۷۱Nبازت آن تواب لطف آزاد کرد * توبه پذرفت و شما را شاد کرد
۲۸۷۲Qگفت إنّ عُدْتُمْ کَذا عُدْنا کَذا * نَحْنُ زَوَّجْنا ٱلْفِعالَ بِٱلْجَزا
۲۸۷۲Nگفت إن عدتم کذا عدنا کذا * نحن زوجنا الفعال بالجزا
۲۸۷۳Qچونکه جُفتی را برِ خود آورم * آید آن جفتش دوانه لاجرم
۲۸۷۳Nچون که جفتی را بر خود آورم * آید آن جفتش دوانه لاجرم
۲۸۷۴Qجفت کردیم این عمل را با اثر * چون رسد جفتی رسد جفتی دگر
۲۸۷۴Nجفت کردیم این عمل را با اثر * چون رسد جفتی رسد جفتی دگر
۲۸۷۵Qچون رُباید غارتی از جفت شُوی * جفت می‌آید پسِ او شُوی جوی
۲۸۷۵Nچون رباید غارتی از جفت شوی * جفت می‌آید پس او شوی جوی
۲۸۷۶Qبارِ دیگر سوی این دام آمدیت * خاک اندر دیدهٔ توبه زدیت
۲۸۷۶Nبار دیگر سوی این دام آمدید * خاک اندر دیده‌ی توبه زدید
۲۸۷۷Qبازت آن توّاب بگْشاد آن گِرِه * گفت هین بگْریز رُوی این سو منِه
۲۸۷۷Nبازت آن تواب بگشاد آن گره * گفت هین بگریز روی این سو منه
۲۸۷۸Qباز چون پروانهٔ نِسْیان رسید * جانتان را جانبِ آتش کشید
۲۸۷۸Nباز چون پروانه‌ی نسیان رسید * جانتان را جانب آتش کشید
۲۸۷۹Qکم کن ای پروانه نسیان و شکی * در پرِ سوزیده بنْگر تو یکی
۲۸۷۹Nکم کن ای پروانه نسیان و شکی * در پر سوزیده بنگر تو یکی
۲۸۸۰Qچون رهیدی شُکر آن باشد که هیچ * سوی آن دانه نداری پیچ پیچ
۲۸۸۰Nچون رهیدی شکر آن باشد که هیچ * سوی آن دانه نداری پیچ پیچ
۲۸۸۱Qتا ترا چون شُکر گویی بخشد او * روزیی بی‌دام و بی‌خوفِ عدو
۲۸۸۱Nتا ترا چون شکر گویی بخشد او * روزی بی‌دام و بی‌خوف عدو
۲۸۸۲Qشُکرِ آن نعمت که‌تان آزاد کرد * نعمتِ حق را بباید یاد کرد
۲۸۸۲Nشکر آن نعمت که‌تان آزاد کرد * نعمت حق را بباید یاد کرد
۲۸۸۳Qچند اندر رنجها و در بلا * گفتی از دامم رها ده ای خدا
۲۸۸۳Nچند اندر رنجها و در بلا * گفتی از دامم رها ده ای خدا
۲۸۸۴Qتا چنین خدمت کنم احسان کنم * خاک اندر دیدهٔ شیطان زنم
۲۸۸۴Nتا چنین خدمت کنم احسان کنم * خاک اندر دیده‌ی شیطان زنم