block:3133
۲۹۰۰ | Q | قوم گفتند ای نصوحان بس بود | * | اینچ گفتید ار درین دِه کس بود |
۲۹۰۰ | N | قوم گفتند ای نصوحان بس بود | * | این چه گفتید ار درین ده کس بود |
۲۹۰۱ | Q | قُفل بر دلهای ما بنهاد حق | * | کس نداند بُرد بر خالق سَبَق |
۲۹۰۱ | N | قفل بر دلهای ما بنهاد حق | * | کس نداند برد بر خالق سبق |
۲۹۰۲ | Q | نقشِ ما این کرد آن تصویرگر | * | این نخواهد شد بگفتوگو دگر |
۲۹۰۲ | N | نقش ما این کرد آن تصویرگر | * | این نخواهد شد به گفتوگو دگر |
۲۹۰۳ | Q | سنگ را صد سال گویی لعل شَوْ | * | کهنه را صد سال گویی باش نو |
۲۹۰۳ | N | سنگ را صد سال گویی لعل شو | * | کهنه را صد سال گویی باش نو |
۲۹۰۴ | Q | خاک را گویی صفاتِ آب گیر | * | آب را گویی عسل شَوْ یا که شیر |
۲۹۰۴ | N | خاک را گویی صفات آب گیر | * | آب را گویی عسل شو یا که شیر |
۲۹۰۵ | Q | خالقِ افلاک او و افْلاکیان | * | خالقِ آب و تراب و خاکیان |
۲۹۰۵ | N | خالق افلاک او و افلاکیان | * | خالق آب و تراب و خاکیان |
۲۹۰۶ | Q | آسمان را داد دَوْران و صَفا | * | آب و گِل را تیرهرُویی و نَما |
۲۹۰۶ | N | آسمان را داد دوران و صفا | * | آب و گل را تیره رویی و نما |
۲۹۰۷ | Q | کَیْ تواند آسمان دُردی گُزید | * | کَیْ تواند آب و گِل صفوت خرید |
۲۹۰۷ | N | کی تواند آسمان دردی گزید | * | کی تواند آب و گل صفوت خرید |
۲۹۰۸ | Q | قسمتی کردست هر یک را رهی | * | کَی کُهی گردد بجَهْدی چون کَهی |
۲۹۰۸ | N | قسمتی کرده ست هر یک را رهی | * | کی کهی گردد به جهدی چون کهی |