vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3125

جواب گفتن انبیا طعن ایشان را و مثل زدن ایشان
۲۷۵۴Qای دریغا که دَوا در رنجتان * گشت زهرِ قهرِ جان آهَنْجتان
۲۷۵۴Nای دریغا که دوا در رنجتان * گشت زهر قهر جان آهنجتان
۲۷۵۵Qظُلمت افزود این چراغ آن چَشم را * چون خدا بگْماشت پردهٔ خَشم را
۲۷۵۵Nظلمت افزود این چراغ آن چشم را * چون خدا بگماشت پرده‌ی خشم را
۲۷۵۶Qچه رئیسی جُست خواهیم از شما * که ریاستمان فزونست از سَما
۲۷۵۶Nچه رئیسی جست خواهیم از شما * که ریاستمان فزون است از سما
۲۷۵۷Qچه شرف یابد ز کشتی بحرِ دُرْ * خاصه کشتی ز سرگین گشته پُر
۲۷۵۷Nچه شرف یابد ز کشتی بحر در * خاصه کشتی ز سرگین گشته پر
۲۷۵۸Qای دریغ آن دیدهٔ کور و کبود * آفتابی اندر او ذرَّه نمود
۲۷۵۸Nای دریغ آن دیده‌ی کور و کبود * آفتابی اندر او ذره نمود
۲۷۵۹Qز آدمی که بُود بی‌مِثْل و نَدید * دیدهٔ ابلیس جُز طینی ندید
۲۷۵۹Nز آدمی که بود بی‌مثل و ندید * دیده‌ی ابلیس جز طینی ندید
۲۷۶۰Qچشمِ دیوانه بهارش دَیْ نمود * ز آن طرف جنبید کو را خانه بود
۲۷۶۰Nچشم دیوانه بهارش دی نمود * ز آن طرف جنبید کاو را خانه بود
۲۷۶۱Qای بسا دولت که آید گاه گاه * پیشِ بی‌دولت بگردد او ز راه
۲۷۶۱Nای بسا دولت که آید گاه گاه * پیش بی‌دولت بگردد او ز راه
۲۷۶۲Qای بسا معشوق کاید ناشناخت * پیشِ بدبختی نداند عشق باخت
۲۷۶۲Nای بسا معشوق کاید ناشناخت * پیش بد بختی نداند عشق باخت
۲۷۶۳Qاین غلط دِه دیده را حرمانِ ماست * وین مقلِّب قلب را سُوء القَضاست
۲۷۶۳Nاین غلط ده دیده را حرمان ماست * وین مقلب قلب را سوء القضاست
۲۷۶۴Qچون بتِ سنگین شما را قِبله شد * لعنت و کوری شما را ظُلَّه شد
۲۷۶۴Nچون بت سنگین شما را قبله شد * لعنت و کوری شما را ظله شد
۲۷۶۵Qچون بشاید سنگتان انبازِ حق * چون نشاید عقل و جان همرازِ حق
۲۷۶۵Nچون بشاید سنگتان انباز حق * چون نشاید عقل و جان هم راز حق
۲۷۶۶Qپشّهٔ مرده هُما را شد شریک * چون نشاید زنده همرازِ ملیک
۲۷۶۶Nپشه‌ی مرده هما را شد شریک * چون نشاید زنده هم راز ملیک
۲۷۶۷Qیا مگر مرده تراشیده شماست * پشّهٔ زنده تراشیده خداست
۲۷۶۷Nیا مگر مرده تراشیده شماست * پشه‌ی زنده تراشیده خداست
۲۷۶۸Qعاشقِ خویشید و صنعت‌کردِ خویش * دُمِّ ماران را سَرِ مارست کیش
۲۷۶۸Nعاشق خویشید و صنعت کرد خویش * دم ماران را سر مار است کیش
۲۷۶۹Qنه در آن دُم دولتی و نعمتی * نه در آن سَر راحتی و لذّتی
۲۷۶۹Nنی در آن دم دولتی و نعمتی * نی در آن سر راحتی و لذتی
۲۷۷۰Qگِردِ سَرْگردان بود آن دُمِّ مار * لایق‌اند و دَرخورند آن هر دو یار
۲۷۷۰Nگرد سر گردان بود آن دم مار * لایقند و در خورند آن هر دو یار
۲۷۷۱Qآنچنان گوید حکیمِ غزنوی * در الٰهی‌نامه گر خوش بشْنوی
۲۷۷۱Nآن چنان گوید حکیم غزنوی * در الهی نامه گر خوش بشنوی
۲۷۷۲Qکم فضولی کن تو در حکمِ قَدَر * درخور آمد شخصِ خر با گوشِ خَر
۲۷۷۲Nکم فضولی کن تو در حکم قدر * در خور آمد شخص خر با گوش خر
۲۷۷۳Qشد مناسب عُضْوها و ابدانها * شد مناسب وصفها با جانها
۲۷۷۳Nشد مناسب عضوها و ابدانها * شد مناسب وصفها با جانها
۲۷۷۴Qوصفِ هر جانی تناسب باشدش * بی‌گمان با جان که حق بتْراشدش
۲۷۷۴Nوصف هر جانی تناسب باشدش * بی‌گمان با جان که حق بتراشدش
۲۷۷۵Qچون صفت با جان قرین کردست او * پس مناسب دانْش همچون چشم و رُو
۲۷۷۵Nچون صفت با جان قرین کرده ست او * پس مناسب دانش همچون چشم و رو
۲۷۷۶Qشد مناسب وصفها در خوب و زشت * شد مناسب حَرْفها که حق نبشت
۲۷۷۶Nشد مناسب وصفها در خوب و زشت * شد مناسب حرفها که حق نبشت
۲۷۷۷Qدیده و دل هست بَیْنَ اِصْبَعَیْن * چون قلم در دستِ کاتب ای حُسَیْن
۲۷۷۷Nدیده و دل هست بین اصبعین * چون قلم در دست کاتب ای حسین
۲۷۷۸Qاصْبَعِ لطفست و قهر و در میان * کِلکِ دل با قبض و بسطی زین بَنان
۲۷۷۸Nاصبع لطف است و قهر و در میان * کلک دل با قبض و بسطی زین بنان
۲۷۷۹Qای قلم بنْگر گر اِجلالیستی * که میانِ اِصْبَعَیْنِ کیستی
۲۷۷۹Nای قلم بنگر گر اجلالیستی * که میان اصبعین کیستی
۲۷۸۰Qجمله قصد و جُنبشت زین اصبعَست * فرق تو بر چار راهِ مَجْمَعَست
۲۷۸۰Nجمله قصد و جنبشت زین اصبع است * فرق تو بر چار راه مجمع است
۲۷۸۱Qاین حُروفِ حالهات از نسخِ اوست * عزم و فَسْخت هم ز عَزْم و فسخِ اوست
۲۷۸۱Nاین حروف حالهات از نسخ اوست * عزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوست
۲۷۸۲Qجز نیاز و جز تضرُّع راه نیست * زین تقلُّب هر قلم آگاه نیست
۲۷۸۲Nجز نیاز و جز تضرع راه نیست * زین تقلب هر قلم آگاه نیست
۲۷۸۳Qاین قلم داند ولی بر قدْرِ خود * قدرِ خود پیدا کند در نیک و بَد
۲۷۸۳Nاین قلم داند ولی بر قدر خود * قدر خود پیدا کند در نیک و بد
۲۷۸۴Qآنچ در خرگوش و پیل آویختند * تا ازل را با حِیَل آمیختند
۲۷۸۴Nآن چه در خرگوش و پیل آویختند * تا ازل را با حیل آمیختند