block:3124
۲۷۳۸ | Q | این بدان ماند که خرگوشی بگفت | * | من رسولِ ماهم و با ماه جُفت |
۲۷۳۸ | N | این بدان ماند که خرگوشی بگفت | * | من رسول ماهم و با ماه جفت |
۲۷۳۹ | Q | کز رمهٔ پیلان بر آن چشمهٔ زلال | * | جمله نخجیران بُدند اندر وبال |
۲۷۳۹ | N | کز رمهی پیلان بر آن چشمهی زلال | * | جمله نخجیران بدند اندر وبال |
۲۷۴۰ | Q | جمله محروم و ز خَوْف از چشمه دُور | * | حیلهای کردند چون کم بود زور |
۲۷۴۰ | N | جمله محروم و ز خوف از چشمه دور | * | حیلهای کردند چون کم بود زور |
۲۷۴۱ | Q | از سرِ کُه بانگ زد خرگوشِ زال | * | سوی پیلان در شبِ غِرّهٔ هلال |
۲۷۴۱ | N | از سر که بانگ زد خرگوش زال | * | سوی پیلان در شب غرهی هلال |
۲۷۴۲ | Q | که بیا رابع عَشَر ای شاهپیل | * | تا درونِ چشمه یابی این دلیل |
۲۷۴۲ | N | که بیا رابع عشر ای شاه پیل | * | تا درون چشمه یابی این دلیل |
۲۷۴۳ | Q | شاهپیلا من رسولم پیش بیست | * | بر رسولان بند و زجر و خشم نیست |
۲۷۴۳ | N | شاه پیلا من رسولم پیش بیست | * | بر رسولان بند و زجر و خشم نیست |
۲۷۴۴ | Q | ماه میگوید که ای پیلان روید | * | چشمه آنِ ماست زین یکسو شوید |
۲۷۴۴ | N | ماه میگوید که ای پیلان روید | * | چشمه آن ماست زین یک سو شوید |
۲۷۴۵ | Q | ورنه مَنْتان کور گردانم سِتَم | * | گفتم از گردن برون انداختم |
۲۷۴۵ | N | ور نه من تان کور گردانم ستم | * | گفتم از گردن برون انداختم |
۲۷۴۶ | Q | ترکِ این چشمه بگویید و روید | * | تا ز زخمِ تیغِ مَه ایمن شوید |
۲۷۴۶ | N | ترک این چشمه بگویید و روید | * | تا ز زخم تیغ مه ایمن شوید |
۲۷۴۷ | Q | نک نشان آنست کاندر چشمه ماه | * | مُضْطرب گردد ز پیلِ آبخواه |
۲۷۴۷ | N | نک نشان آن است کاندر چشمه ماه | * | مضطرب گردد ز پیل آب خواه |
۲۷۴۸ | Q | آن فلان شب حاضر آ ای شاه پیل | * | تا درونِ چشمه یابی زین دلیل |
۲۷۴۸ | N | آن فلان شب حاضر آ ای شاه پیل | * | تا درون چشمه یابی زین دلیل |
۲۷۴۹ | Q | چونک هفت و هَشت از مه بگْذرید | * | شاهپیل آمد ز چشمه میچَرید |
۲۷۴۹ | N | چون که هفت و هشت از مه بگذرید | * | شاه پیل آمد ز چشمه میچرید |
۲۷۵۰ | Q | چونک زد خرطوم پیل آن شب در آب | * | مضطرب شد آب و مَه کرد اضطراب |
۲۷۵۰ | N | چون که زد خرطوم پیل آن شب در آب | * | مضطرب شد آب و مه کرد اضطراب |
۲۷۵۱ | Q | پیل باور کرد از وی آن خطاب | * | چون درونِ چشمه مَه کرد اضطراب |
۲۷۵۱ | N | پیل باور کرد از وی آن خطاب | * | چون درون چشمه مه کرد اضطراب |
۲۷۵۲ | Q | ما نه ز آن پیلانِ گُولیم ای گروه | * | که اضطرابِ ماه آردمان شِکوه |
۲۷۵۲ | N | ما نه ز آن پیلان گولیم ای گروه | * | که اضطراب ماه آردمان شکوه |
۲۷۵۳ | Q | انبیا گفتند آوه پندِ جان | * | سختتر کرد ای سفیهان بندتان |
۲۷۵۳ | N | انبیا گفتند آوه پند جان | * | سخت تر کرد ای سفیهان بندتان |