block:3115
۲۴۸۶ | Q | هم بدان تیغش بفرمود او قصاص | * | کَی کند مکرش ز عِلْمِ حق خلاص |
۲۴۸۶ | N | هم بدان تیغش بفرمود او قصاص | * | کی کند مکرش ز علم حق خلاص |
۲۴۸۷ | Q | حِلمِ حق گرچه مُواساها کند | * | لیک چون از حد بشد پیدا کند |
۲۴۸۷ | N | حلم حق گر چه مواساها کند | * | لیک چون از حد بشد پیدا کند |
۲۴۸۸ | Q | خون نخسپد در فتد در هر دلی | * | مَیْلِ جُست و جوی کشفِ مُشکلی |
۲۴۸۸ | N | خون نخسبد در فتد در هر دلی | * | میل جست و جوی کشف مشکلی |
۲۴۸۹ | Q | اقتضای داوری ربِّ دین | * | سر بر آرد از ضمیرِ آن و این |
۲۴۸۹ | N | اقتضای داوری رب دین | * | سر بر آرد از ضمیر آن و این |
۲۴۹۰ | Q | کان فلان چون شد چه شد حالش چه گشت | * | همچنانک جوشد از گِلزار کَشْت |
۲۴۹۰ | N | کان فلان چون شد چه شد حالش چه گشت | * | همچنان که جوشد از گلزار کشت |
۲۴۹۱ | Q | جُوشِشِ خون باشد آن وا جُستها | * | خارِشِ دلها و بحث و ماجرا |
۲۴۹۱ | N | جوشش خون باشد آن واجستها | * | خارش دلها و بحث و ماجرا |
۲۴۹۲ | Q | چونک پیدا گشت سرِّ کارِ او | * | مُعجزهٔ داود شد فاش و دُو تو |
۲۴۹۲ | N | چون که پیدا گشت سر کار او | * | معجزهی داود شد فاش و دو تو |
۲۴۹۳ | Q | خلق جمله سَرْبرهنه آمدند | * | سر بسجده بر زمینها میزدند |
۲۴۹۳ | N | خلق جمله سر برهنه آمدند | * | سر به سجده بر زمینها میزدند |
۲۴۹۴ | Q | ما همه کورانِ اصلی بودهایم | * | از تو ما صد گون عجایب دیدهایم |
۲۴۹۴ | N | ما همه کوران اصلی بودهایم | * | از تو ما صد گون عجایب دیدهایم |
۲۴۹۵ | Q | سنگ با تو در سخن آمد شهیر | * | کز برای غَزْوِ طالوتم بگیر |
۲۴۹۵ | N | سنگ با تو در سخن آمد شهیر | * | کز برای غزو طالوتم بگیر |
۲۴۹۶ | Q | تو بسه سنگ و فَلاخَن آمدی | * | صد هزاران مرد را برهم زدی |
۲۴۹۶ | N | تو به سه سنگ و فلاخن آمدی | * | صد هزاران مرد را برهم زدی |
۲۴۹۷ | Q | سنگهایت صد هزاران پاره شد | * | هر یکی هر خصم را خونخواره شد |
۲۴۹۷ | N | سنگهایت صد هزاران پاره شد | * | هر یکی هر خصم را خونخواره شد |
۲۴۹۸ | Q | آهن اندر دستِ تو چون موم شد | * | چون زِرِهسازی ترا معلوم شد |
۲۴۹۸ | N | آهن اندر دست تو چون موم شد | * | چون زره سازی تو را معلوم شد |
۲۴۹۹ | Q | کوهها با تو رسائل شد شَکور | * | با تو میخوانند چون مُقری زَبُور |
۲۴۹۹ | N | کوهها با تو رسائل شد شکور | * | با تو میخوانند چون مقری زبور |
۲۵۰۰ | Q | صد هزاران چشمِ دل بگْشاده شد | * | از دَمِ تو غیب را آماده شد |
۲۵۰۰ | N | صد هزاران چشم دل بگشاده شد | * | از دم تو غیب را آماده شد |
۲۵۰۱ | Q | و آن قویتر ز آن همه کین دایمست | * | زندگی بخشی که سَرْمَد قایمست |
۲۵۰۱ | N | و آن قویتر ز آن همه کاین دایم است | * | زندگی بخشی که سرمد قایم است |
۲۵۰۲ | Q | جانِ جملهٔ معجزات اینست خود | * | کو ببخشد مرده را جانِ ابد |
۲۵۰۲ | N | جان جملهی معجزات این است خود | * | کاو ببخشد مرده را جان ابد |
۲۵۰۳ | Q | کُشته شد ظالم جهانی زنده شد | * | هر یکی از نو خدا را بنده شد |
۲۵۰۳ | N | کشته شد ظالم جهانی زنده شد | * | هر یکی از نو خدا را بنده شد |