block:3111
۲۴۲۵ | Q | بعد از آن داود گفتش کای عَنود | * | جمله مالِ خویش او را بخش زود |
۲۴۲۵ | N | بعد از آن داود گفتش کای عنود | * | جمله مال خویش او را بخش زود |
۲۴۲۶ | Q | ورنه کارت سخت گردد گفتمت | * | تا نگردد ظاهر از وی اِسْتَمت |
۲۴۲۶ | N | ور نه کارت سخت گردد گفتمت | * | تا نگردد ظاهر از وی استمت |
۲۴۲۷ | Q | خاک بر سر کرد و جامه بر درید | * | که بهَر دم میکنی ظلمی مزید |
۲۴۲۷ | N | خاک بر سر کرد و جامه بر درید | * | که به هر دم میکنی ظلمی مزید |
۲۴۲۸ | Q | یک دمی دیگر برین تشنیع راند | * | باز داودش به پیشِ خویش خواند |
۲۴۲۸ | N | یک دمی دیگر بر این تشنیع راند | * | باز داودش به پیش خویش خواند |
۲۴۲۹ | Q | گفت چون بختت نبود ای بختکور | * | ظلمت آمد اندک اندک در ظهور |
۲۴۲۹ | N | گفت چون بختت نبود ای بخت کور | * | ظلمت آمد اندک اندک در ظهور |
۲۴۳۰ | Q | ریدهای آنگاه صدر و پیشگاه | * | ای دریغ از چون تو خر خاشاک و کاه |
۲۴۳۰ | N | ریدهای آن گاه صدر و پیشگاه | * | ای دریغ از چون تو خر خاشاک و کاه |
۲۴۳۱ | Q | رَوْ که فرزندانِ تو با جُفتِ تو | * | بندگانِ او شدند افزون مگو |
۲۴۳۱ | N | رو که فرزندان تو با جفت تو | * | بندگان او شدند افزون مگو |
۲۴۳۲ | Q | سنگ بر سینه همیزد با دو دست | * | میدوید از جهلِ خود بالا و پست |
۲۴۳۲ | N | سنگ بر سینه همیزد با دو دست | * | میدوید از جهل خود بالا و پست |
۲۴۳۳ | Q | خلق هم اندر ملامت آمدند | * | کز ضمیرِ کارِ او غافل بُدند |
۲۴۳۳ | N | خلق هم اندر ملامت آمدند | * | کز ضمیر کار او غافل بدند |
۲۴۳۴ | Q | ظالم از مظلوم کَی داند کسی | * | کو بود سُخرهٔ هوا همچون خسی |
۲۴۳۴ | N | ظالم از مظلوم کی داند کسی | * | کاو بود سخرهی هوا همچون خسی |
۲۴۳۵ | Q | ظالم از مظلوم آن کس پَی بَرَد | * | کو سَرِ نفسِ ظلومِ خود بُرَد |
۲۴۳۵ | N | ظالم از مظلوم آن کس پی برد | * | کاو سر نفس ظلوم خود برد |
۲۴۳۶ | Q | ورنه آن ظالم که نفس است از درون | * | خصم مظلومان باشد او از جُنون |
۲۴۳۶ | N | ور نه آن ظالم که نفس است از درون | * | خصم مظلومان بود او از جنون |
۲۴۳۷ | Q | سگ هماره حمله بر مسکین کند | * | تا تواند زخم بر مسکین زند |
۲۴۳۷ | N | سگ هماره حمله بر مسکین کند | * | تا تواند زخم بر مسکین زند |
۲۴۳۸ | Q | شرم شیران راست نه سگ را بدان | * | که نگیرد صید از همسایگان |
۲۴۳۸ | N | شرم شیران راست نی سگ را بدان | * | که نگیرد صید از همسایگان |
۲۴۳۹ | Q | عامهٔ مظلومکُش ظالمپَرَست | * | از کمین سَگشان سوی داود جَست |
۲۴۳۹ | N | عامهی مظلوم کش ظالم پرست | * | از کمین سگسان سوی داود جست |
۲۴۴۰ | Q | رُوی در داود کردند آن فریق | * | کای نبیّ مُجْتَبَی بر ما شفیق |
۲۴۴۰ | N | روی در داود کردند آن فریق | * | کای نبی مجتبی بر ما شفیق |
۲۴۴۱ | Q | این نشاید از تو کین ظلمیست فاش | * | قهر کردی بیگناهی را بلاش |
۲۴۴۱ | N | این نشاید از تو کاین ظلمی است فاش | * | قهر کردی بیگناهی را به لاش |