block:3100
۲۱۷۶ | Q | آن دقوقی در امامت کرد ساز | * | اندر آن ساحل در آمد در نماز |
۲۱۷۶ | N | آن دقوقی در امامت کرد ساز | * | اندر آن ساحل در آمد در نماز |
۲۱۷۷ | Q | و آن جماعت در پیِ او در قیام | * | اینت زیبا قوم و بگْزیده امام |
۲۱۷۷ | N | و آن جماعت در پی او در قیام | * | اینت زیبا قوم و بگزیده امام |
۲۱۷۸ | Q | ناگهان چشمش سوی دریا فتاد | * | چون شنید از سوی دریا داد داد |
۲۱۷۸ | N | ناگهان چشمش سوی دریا فتاد | * | چون شنید از سوی دریا داد داد |
۲۱۷۹ | Q | در میانِ موجْ دید او کشتیی | * | در قضا و در بلا و زشتیی |
۲۱۷۹ | N | در میان موج دید او کشتیی | * | در قضا و در بلا و زشتیی |
۲۱۸۰ | Q | هم شب و هم ابر و هم موجِ عظیم | * | این سه تاریکی و از غرقابْ بیم |
۲۱۸۰ | N | هم شب و هم ابر و هم موج عظیم | * | این سه تاریکی و از غرقاب بیم |
۲۱۸۱ | Q | تُندبادی همچو عزراییل خاست | * | موجها آشوفت اندر چپّ و راست |
۲۱۸۱ | N | تند بادی همچو عزراییل خاست | * | موجها آشوفت اندر چپ و راست |
۲۱۸۲ | Q | اهلِ کشتی از مهابت کاسته | * | نعرهٔ وا ویلها برخاسته |
۲۱۸۲ | N | اهل کشتی از مهابت کاسته | * | نعرهی وا ویلها برخاسته |
۲۱۸۳ | Q | دستها در نوحه بر سر میزدند | * | کافر و مُلْحِد همه مُخْلِص شدند |
۲۱۸۳ | N | دستها در نوحه بر سر میزدند | * | کافر و ملحد همه مخلص شدند |
۲۱۸۴ | Q | با خدا با صد تضرُّع آن زمان | * | عهدها و نذرها کرده بجان |
۲۱۸۴ | N | با خدا با صد تضرع آن زمان | * | عهدها و نذرها کرده به جان |
۲۱۸۵ | Q | سَرْ برهنه در سجود آنها که هیچ | * | رُویشان قِبْله ندید از پیچ پیچ |
۲۱۸۵ | N | سر برهنه در سجود آنها که هیچ | * | رویشان قبله ندید از پیچ پیچ |
۲۱۸۶ | Q | گفته که بیفایدهست این بندگی | * | آن زمان دیده در آن صد زندگی |
۲۱۸۶ | N | گفته که بیفایده ست این بندگی | * | آن زمان دیده در آن صد زندگی |
۲۱۸۷ | Q | از همه اُومید ببْریده تمام | * | دوستان و خال و عم بابا و مام |
۲۱۸۷ | N | از همه اومید ببریده تمام | * | دوستان و خال و عم بابا و مام |
۲۱۸۸ | Q | زاهد و فاسق شد آن دم مُتَّقی | * | همچو در هنگامِ جان کندن شقی |
۲۱۸۸ | N | زاهد و فاسق شد آن دم متقی | * | همچو در هنگام جان کندن شقی |
۲۱۸۹ | Q | نه ز چپشان چاره بود و نه ز راست | * | حیلهها چون مُرد هنگامِ دعاست |
۲۱۸۹ | N | نی ز چپشان چاره بود و نی ز راست | * | حیلهها چون مرد هنگام دعاست |
۲۱۹۰ | Q | در دعا ایشان و در زاری و آه | * | بر فلک ز ایشان شده دودِ سیاه |
۲۱۹۰ | N | در دعا ایشان و در زاری و آه | * | بر فلک ز ایشان شده دود سیاه |
۲۱۹۱ | Q | دیو آن دم از عداوت بَیْن بَیْن | * | بانگ زد کای سگ پرستان عِلّتَیْن |
۲۱۹۱ | N | دیو آن دم از عداوت بین بین | * | بانگ زد کای سگ پرستان علتین |
۲۱۹۲ | Q | مرگ و جَسْک ای اهلِ انکار و نفاق | * | عاقبت خواهد بُدن این اتّفاق |
۲۱۹۲ | N | مرگ و جسک ای اهل انکار و نفاق | * | عاقبت خواهد بدن این اتفاق |
۲۱۹۳ | Q | چشمتان تر باشد از بَعْدِ خلاص | * | که شوید از بهرِ شهوت دیوِ خاص |
۲۱۹۳ | N | چشمتان تر باشد از بعد خلاص | * | که شوید از بهر شهوت دیو خاص |
۲۱۹۴ | Q | یادتان ناید که روزی در خَطَر | * | دستتان بگرفت یزدان از قَدَر |
۲۱۹۴ | N | یادتان ناید که روزی در خطر | * | دستتان بگرفت یزدان از قدر |
۲۱۹۵ | Q | این همیآمد ندا از دیو لیک | * | این سخن را نشْنود جز گوشِ نیک |
۲۱۹۵ | N | این همیآمد ندا از دیو لیک | * | این سخن را نشنود جز گوش نیک |
۲۱۹۶ | Q | راست فرمودست با ما مُصْطفی | * | قُطْب و شاهنشاه و دریای صَفا |
۲۱۹۶ | N | راست فرموده ست با ما مصطفی | * | قطب و شاهنشاه و دریای صفا |
۲۱۹۷ | Q | کانچ جاهل دید خواهد عاقبت | * | عاقلان بینند ز اوَّل مَرْتبت |
۲۱۹۷ | N | کانچه جاهل دید خواهد عاقبت | * | عاقلان بینند ز اول مرتبت |
۲۱۹۸ | Q | کارها ز آغاز اگر غیبست و سِر | * | عاقل اول دید و آخر آن مصر |
۲۱۹۸ | N | کارها ز آغاز اگر غیب است و سر | * | عاقل اول دید و آخر آن مصر |
۲۱۹۹ | Q | اوَّلش پوشیده باشد و آخر آن | * | عاقل و جاهل ببیند در عیان |
۲۱۹۹ | N | اولش پوشیده باشد و آخر آن | * | عاقل و جاهل ببیند در عیان |
۲۲۰۰ | Q | گر نبینی واقعهٔ غَیْب ای عَنود | * | حزم را سیلاب کَیْ اندر رُبود |
۲۲۰۰ | N | گر نبینی واقعهی غیب ای عنود | * | حزم را سیلاب کی اندر ربود |
۲۲۰۱ | Q | حزم چه بْوَد بَدْگمانی بر جهان | * | دَمبدم بیند بلای ناگهان |
۲۲۰۱ | N | حزم چه بود بد گمانی بر جهان | * | دمبهدم بیند بلای ناگهان |