block:3099
۲۱۶۷ | Q | انبیا گویند روزِ چاره رفت | * | چاره آنجا بود و دستافزارِ زفت |
۲۱۶۷ | N | انبیا گویند روز چاره رفت | * | چاره آن جا بود و دستافزار زفت |
۲۱۶۸ | Q | مرغِ بیهنگامی ای بدبخت رَو | * | ترکِ ما گو خونِ ما اندر مشَوْ |
۲۱۶۸ | N | مرغ بیهنگامی ای بد بخت رو | * | ترک ما گو خون ما اندر مشو |
۲۱۶۹ | Q | رُو بگرداند بسوی دستِ چپ | * | در تبار و خویش گویندش که خَپْ |
۲۱۶۹ | N | رو بگرداند به سوی دست چپ | * | در تبار و خویش گویندش که خپ |
۲۱۷۰ | Q | هین جوابِ خویش گو با کردگار | * | ما کییم ای خواجه دست از ما بدار |
۲۱۷۰ | N | هین جواب خویش گو با کردگار | * | ما کهایم ای خواجه دست از ما بدار |
۲۱۷۱ | Q | نه ازین سو نه از آن سو چاره شد | * | جانِ آن بیچارهدل صد پاره شد |
۲۱۷۱ | N | نه ازین سو نه از آن سو چاره شد | * | جان آن بیچاره دل صد پاره شد |
۲۱۷۲ | Q | از همه نومید شد مسکین کیا | * | پس بر آرد هر دُو دست اندر دُعا |
۲۱۷۲ | N | از همه نومید شد مسکین کیا | * | پس بر آرد هر دو دست اندر دعا |
۲۱۷۳ | Q | کز همه نومید گشتم ای خدا | * | اوَّل و آخر تُویی و مُنْتها |
۲۱۷۳ | N | کز همه نومید گشتم ای خدا | * | اول و آخر تویی و منتها |
۲۱۷۴ | Q | در نماز این خوش اشارتها ببین | * | تا بدانی کیین بخواهد شد یقین |
۲۱۷۴ | N | در نماز این خوش اشارتها ببین | * | تا بدانی کاین بخواهد شد یقین |
۲۱۷۵ | Q | بچَّه بیرون آر از بیضهٔ نماز | * | سَر مزن چو مرغِ بیتعظیم و ساز |
۲۱۷۵ | N | بچه بیرون آر از بیضهی نماز | * | سر مزن چو مرغ بیتعظیم و ساز |