vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3097

پیش رفتن دقوقی با مامت آن قوم
۲۱۲۲Qدر تحیّات و سلامُ الصَّالحین * مدحِ جُملهٔ انبیا آمد عجین
۲۱۲۲Nدر تحیات و سلام الصالحین * مدح جمله‌ی انبیا آمد عجین
۲۱۲۳Qمدحها شد جملگی آمیخته * کوزه‌ها در یک لَگَن در ریخته
۲۱۲۳Nمدحها شد جملگی آمیخته * کوزه‌ها در یک لگن در ریخته
۲۱۲۴Qزانک خود ممدوح جز یک بیش نیست * کیشها زین رُوی جز یک کیش نیست
۲۱۲۴Nز انکه خود ممدوح جز یک بیش نیست * کیشها زین روی جز یک کیش نیست
۲۱۲۵Qدان که هر مدحی به نورِ حق رود * بر صُوَر و اشخاص عاریَّت بود
۲۱۲۵Nدان که هر مدحی به نور حق رود * بر صور و اشخاص عاریت بود
۲۱۲۶Qمدحها جز مُسْتَحِق را کَیْ کنند * لیک بر پنداشت گُم ره می‌شوند
۲۱۲۶Nمدحها جز مستحق را کی کنند * لیک بر پنداشت گمره می‌شوند
۲۱۲۷Qهمچو نوری تافته بر حایطی * حایط آن انوار را چون رابطی
۲۱۲۷Nهمچو نوری تافته بر حایطی * حایط آن انوار را چون رابطی
۲۱۲۸Qلاجرم چون سایه سوی اصل راند * ضالْ مَه گُم کرد و ز اِسْتایِش بماند
۲۱۲۸Nلاجرم چون سایه سوی اصل راند * ضال مه گم کرد و ز استایش بماند
۲۱۲۹Qیا ز چاهی عکسِ ماهی وا نمود * سر بچَه در کرد و آن را می‌ستود
۲۱۲۹Nیا ز چاهی عکس ماهی وانمود * سر به چه در کرد و آن را می‌ستود
۲۱۳۰Qدر حقیقت مادحِ ماهست او * گرچه جَهْلِ او بعکسش کرد رُو
۲۱۳۰Nدر حقیقت مادح ماه است او * گر چه جهل او به عکسش کرد رو
۲۱۳۱Qمدحِ او مَه راست نه آن عکس را * کفر شد آن چون غَلَط شد ماجَرا
۲۱۳۱Nمدح او مه راست نی آن عکس را * کفر شد آن چون غلط شد ماجرا
۲۱۳۲Qکز شقاوت گشت گُم رَه آن دلیر * مَه ببالا بُود و او پنداشت زیر
۲۱۳۲Nکز شقاوت گشت گمره آن دلیر * مه به بالا بود و او پنداشت زیر
۲۱۳۳Qزین بُتان خَلقان پریشان می‌شوند * شهوتِ رانده پشیمان می‌شوند
۲۱۳۳Nزین بتان خلقان پریشان می‌شوند * شهوت رانده پشیمان می‌شوند
۲۱۳۴Qزانک شهوت با خیالی رانده است * وز حقیقت دورتر وا مانده است
۲۱۳۴Nز انکه شهوت با خیالی رانده است * وز حقیقت دورتر وامانده است
۲۱۳۵Qبا خیالی مَیْلِ تو چون پَر بود * تا بدان پَر بر حقیقت بر شود
۲۱۳۵Nبا خیالی میل تو چون پر بود * تا بدان پر بر حقیقت بر شود
۲۱۳۶Qچون براندی شهوتی پَرّت بریخت * لنگ گشتی و آن خیال از تو گریخت
۲۱۳۶Nچون براندی شهوتی پرت بریخت * لنگ گشتی و آن خیال از تو گریخت
۲۱۳۷Qپر نگه‌دار و چنین شهوت مران * تا پَرِ مَیْلت بَرَد سوی جِنان
۲۱۳۷Nپر نگه دار و چنین شهوت مران * تا پر میلت برد سوی جنان
۲۱۳۸Qخلق پندارند عشرت می‌کُنَند * بر خیالی پّرِ خود بر می‌کَنَند
۲۱۳۸Nخلق پندارند عشرت می‌کنند * بر خیالی پر خود بر می‌کنند
۲۱۳۹Qوامدارِ شرح ِاین نکته شدم * مُهلتم ده مُعْسِرم ز آن تَن زدم
۲۱۳۹Nوام دار شرح این نکته شدم * مهلتم ده معسرم ز آن تن زدم