vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3096

پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه با مامت
۲۰۸۴Qاین سخن پایان ندارد تیز دَوْ * هین نماز آمد دقوقی پیش رَوْ
۲۰۸۴Nاین سخن پایان ندارد تیز دو * هین نماز آمد دقوقی پیش رو
۲۰۸۵Qاین یگانه هین دوگانه برگزار * تا مزیَّن گردد از تو روزگار
۲۰۸۵Nاین یگانه هین دوگانه برگزار * تا مزین گردد از تو روزگار
۲۰۸۶Qای امامِ چشم‌روشن در صَلا * چشمِ روشن باید ایدَرْ پیشوا
۲۰۸۶Nای امام چشم روشن در صلا * چشم روشن باید اندر پیشوا
۲۰۸۷Qدر شریعت هست مکروه ای کیا * در امامت پیش کردن کور را
۲۰۸۷Nدر شریعت هست مکروه ای کیا * در امامت پیش کردن کور را
۲۰۸۸Qگرچه حافظ باشد و چُست و فقیه * چشم روشن به وگر باشد سفیه
۲۰۸۸Nگر چه حافظ باشد و چست و فقیه * چشم روشن به و گر باشد سفیه
۲۰۸۹Qکور را پرهیز نبود از قَذَر * چشم باشد اصلِ پرهیز و حذر
۲۰۸۹Nکور را پرهیز نبود از قذر * چشم باشد اصل پرهیز و حذر
۲۰۹۰Qاو پلیدی را نبیند در عُبور * هیچ مومن را مبادا چشمِ کور
۲۰۹۰Nاو پلیدی را نبیند در عبور * هیچ مومن را مبادا چشم کور
۲۰۹۱Qکورِ ظاهر در نجاسهٔ ظاهرست * کورِ باطن در نجاسات سِرست
۲۰۹۱Nکور ظاهر در نجاسه‌ی ظاهر است * کور باطن در نجاسات سر است
۲۰۹۲Qاین نجاسهٔ ظاهر از آبی رود * آن نجاسهٔ باطن افزون می‌شود
۲۰۹۲Nاین نجاسه‌ی ظاهر از آبی رود * آن نجاسه‌ی باطن افزون می‌شود
۲۰۹۳Qجز به آبِ چشم نتْوان شُستن آن * چون نجاساتِ بواطن شد عیان
۲۰۹۳Nجز به آب چشم نتوان شستن آن * چون نجاسات بواطن شد عیان
۲۰۹۴Qچون نَجَس خواندست کافر را خدا * آن نجاست نیست بر ظاهر وَرا
۲۰۹۴Nچون نجس خوانده ست کافر را خدا * آن نجاست نیست بر ظاهر و را
۲۰۹۵Qظاهرِ کافر مُلَّوث نیست زین * آن نجاست هست در اخلاق و دین
۲۰۹۵Nظاهر کافر ملوث نیست زین * آن نجاست هست در اخلاق و دین
۲۰۹۶Qاین نجاست بُویش آید بیست گام * و آن نجاست بُویش از رَی تا بشام
۲۰۹۶Nاین نجاست بویش آید بیست گام * و آن نجاست بویش از ری تا به شام
۲۰۹۷Qبلکه بُویش آسمانها بر رود * بر دماغِ حُور و رِضْوان بر شود
۲۰۹۷Nبلکه بویش آسمانها بر رود * بر دماغ حور و رضوان بر شود
۲۰۹۸Qاینچ می‌گویم بقدرِ فهمِ تُست * مُردَم اندر حسرتِ فهم دُرُست
۲۰۹۸Nاین چه می‌گویم به قدر فهم تست * مردم اندر حسرت فهم درست
۲۰۹۹Qفهم آبست و وجودِ تن سبو * چون سبو بشْکست ریزد آب ازو
۲۰۹۹Nفهم آب است و وجود تن سبو * چون سبو بشکست ریزد آب از او
۲۱۰۰Qاین سبو را پنج سوراخست ژَرْف * اندرو نه آب ماند خود نه برف
۲۱۰۰Nاین سبو را پنج سوراخ است ژرف * اندر او نه آب ماند خود نه برف
۲۱۰۱Qأمرِ غُضُّوا غَضّةَّ أَبصارَکُمْ * هم شنیدی راست ننهادی تو سُم
۲۱۰۱Nأمر غضوا غضه أبصارکم * هم شنیدی راست ننهادی تو سم
۲۱۰۲Qاز دهانت نطق فهمت را برد * گوش چون ریگست فهمت را خورد
۲۱۰۲Nاز دهانت نطق فهمت را برد * گوش چون ریگ است فهمت را خورد
۲۱۰۳Qهمچنین سوراخهای دیگرت * می‌کشاند آبِ فهمِ مُضْمَرت
۲۱۰۳Nهمچنین سوراخهای دیگرت * می‌کشاند آب فهم مضمرت
۲۱۰۴Qگر ز دریا آب را بیرون کنی * بی‌عوض آن بحر را هامون کنی
۲۱۰۴Nگر ز دریا آب را بیرون کنی * بی‌عوض آن بحر را هامون کنی
۲۱۰۵Qبیگهست ار نه بگویم حال را * مَدْخَلِ اَعْواض را و اَبْدال را
۲۱۰۵Nبی‌گه است ار نه بگویم حال را * مدخل اعواض را و ابدال را
۲۱۰۶Qکان عوضها و بدلها بحر را * از کجا آید ز بَعْدِ خرجها
۲۱۰۶Nکان عوضها و بدلها بحر را * از کجا آید ز بعد خرجها
۲۱۰۷Qصد هزاران جانور زو می‌خورند * ابرها هم از برونش می‌برند
۲۱۰۷Nصد هزاران جانور زو می‌خورند * ابرها هم از برونش می‌برند
۲۱۰۸Qباز دریا آن عوضها می‌کَشَد * از کجا دانند اصحابِ رَشَد
۲۱۰۸Nباز دریا آن عوضها می‌کشد * از کجا، دانند اصحاب رشد
۲۱۰۹Qقصَّه‌ها آغاز کردیم از شتاب * ماند بی‌مَخْلَص درونِ این کتاب
۲۱۰۹Nقصه‌ها آغاز کردیم از شتاب * ماند بی‌مخلص درون این کتاب
۲۱۱۰Qای ضیاء الحق حُسام الدّینِ راد * که فلک و اَرْکان چو تو شاهی نزاد
۲۱۱۰Nای ضیاء الحق حسام الدین راد * که فلک و ارکان چو تو شاهی نزاد
۲۱۱۱Qتو بنادِر آمدی در جان و دل * ای دل و جان از قدومِ تو خَجِل
۲۱۱۱Nتو به نادر آمدی در جان و دل * ای دل و جان از قدوم تو خجل
۲۱۱۲Qچند کردم مدحِ قومِ ما مَضَی * قصدِ من ز آنها تو بودی ز اِقتضا
۲۱۱۲Nچند کردم مدح قوم ما مضی * قصد من ز آنها تو بودی ز اقتضا
۲۱۱۳Qخانهٔ خود را شناسد خود دعا * تو بنامِ هر که خواهی کن ثنا
۲۱۱۳Nخانه‌ی خود را شناسد خود دعا * تو به نام هر که خواهی کن ثنا
۲۱۱۴Qبهرِ کتمانِ مدیح از نامَحَل * حق نهادست این حکایات و مَثَل
۲۱۱۴Nبهر کتمان مدیح از نامحل * حق نهاده ست این حکایات و مثل
۲۱۱۵Qگر چه آن مدح از تو هم آمد خجل * لیک بپْذیرد خدا جَهدُ اُلمُقِل
۲۱۱۵Nگر چه آن مدح از تو هم آمد خجل * لیک بپذیرد خدا جهد المقل
۲۱۱۶Qحق پذیرد کسره‌ای دارد مُعاف * کز دو دیدهٔ کور دو قطره کفاف
۲۱۱۶Nحق پذیرد کسره ای دارد معاف * کز دو دیده‌ی کور دو قطره کفاف
۲۱۱۷Qمرغ و ماهی داند آن ابهام را * که ستودم مُجْمَل این خوش‌نام را
۲۱۱۷Nمرغ و ماهی داند آن ابهام را * که ستودم مجمل این خوش نام را
۲۱۱۸Qتا برو آهِ حسودان کم وَزَد * تا خیالش را بدندان کم گزد
۲۱۱۸Nتا بر او آه حسودان کم وزد * تا خیالش را به دندان کم گزد
۲۱۱۹Qخود خیالش را کجا یابد حسود * در وثاقِ موش طوطی کَی غُنُود
۲۱۱۹Nخود خیالش را کجا یابد حسود * در وثاق موش طوطی کی غنود
۲۱۲۰Qآن خیالِ او بود از احتیال * مویِ ابروی ویَست آن نه هلال
۲۱۲۰Nآن خیال او بود از احتیال * موی ابروی وی است آن نی هلال
۲۱۲۱Qمدحِ تو گویم برون از پنج و هفت * بر نویس اکنون دقوقی پیش رفت
۲۱۲۱Nمدح تو گویم برون از پنج و هفت * بر نویس اکنون دقوقی پیش رفت