block:3088
۱۹۷۳ | Q | آن دقوقی رَحْمَةُ اللَّه عَلَیْه | * | گفت سافَرْتُ مَدًی فی خَافِقَیْه |
۱۹۷۳ | N | آن دقوقی رحمة اللَّه علیه | * | گفت سافرت مدی فی خافقیه |
۱۹۷۴ | Q | سال و مَه رفتم سفر از عشقِ ماه | * | بیخبر از راه حیران در الٰه |
۱۹۷۴ | N | سال و مه رفتم سفر از عشق ماه | * | بیخبر از راه حیران در اله |
۱۹۷۵ | Q | پا برهنه میروی بر خار و سنگ | * | گفت من حیرانم و بیخویش و دَنگ |
۱۹۷۵ | N | پا برهنه میروی بر خار و سنگ | * | گفت من حیرانم و بیخویش و دنگ |
۱۹۷۶ | Q | تو مبین این پایها را بر زمین | * | زآنک بر دل میرود عاشق یقین |
۱۹۷۶ | N | تو مبین این پایها را بر زمین | * | ز انکه بر دل میرود عاشق یقین |
۱۹۷۷ | Q | از ره و منزل ز کوتاه و دراز | * | دل چه داند اوست مستِ دلنواز |
۱۹۷۷ | N | از ره و منزل ز کوتاه و دراز | * | دل چه داند اوست مست دلنواز |
۱۹۷۸ | Q | آن دراز و کوته اوصافِ تَنست | * | رفتنِ ارواح دیگر رفتنست |
۱۹۷۸ | N | آن دراز و کوته اوصاف تن است | * | رفتن ارواح دیگر رفتن است |
۱۹۷۹ | Q | تو سفر کردی ز نُطْفه تا بعَقْل | * | نه بگامی بود نه منزل نه نَقْل |
۱۹۷۹ | N | تو سفر کردی ز نطفه تا به عقل | * | نی به گامی بود نی منزل نه نقل |
۱۹۸۰ | Q | سَیْرِ جان بیچون بود در دَوْر و دَیْر | * | جسمِ ما از جان بیاموزید سَیْر |
۱۹۸۰ | N | سیر جان بیچون بود در دور و دیر | * | جسم ما از جان بیاموزید سیر |
۱۹۸۱ | Q | سَیْر جسمانه رها کرد او کنون | * | میرود بیچون نهان در شکلِ چون |
۱۹۸۱ | N | سیر جسمانه رها کرد او کنون | * | میرود بیچون نهان در شکل چون |
۱۹۸۲ | Q | گفت روزی میشدم مشتاقوار | * | تا ببینم در بَشَر انوارِ یار |
۱۹۸۲ | N | گفت روزی میشدم مشتاقوار | * | تا ببینم در بشر انوار یار |
۱۹۸۳ | Q | تا ببینم قُلْزُمی در قطرهای | * | آفتابی دَرْج اندر ذرّهای |
۱۹۸۳ | N | تا ببینم قلزمی در قطرهای | * | آفتابی درج اندر ذرهای |
۱۹۸۴ | Q | چون رسیدم سوی یک ساحل بگام | * | بود بیگه گشته روز و وقتِ شام |
۱۹۸۴ | N | چون رسیدم سوی یک ساحل به گام | * | بود بیگه گشته روز و وقت شام |