vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3085

قصهٔ دقوقی الحمدالله علیه و کراماتش
۱۹۲۴Qآن دَقُوقی داشت خوش دیباجه‌ای * عاشق و صاحب کرامت خواجه‌ای
۱۹۲۴Nآن دقوقی داشت خوش دیباجه‌ای * عاشق و صاحب کرامت خواجه‌ای
۱۹۲۵Qدر زمین می‌شد چو مه بر آسمان * شب‌روان را گشته زو روشن روان
۱۹۲۵Nبر زمین می‌شد چو مه بر آسمان * شب روان را گشته زو روشن روان
۱۹۲۶Qدر مقامی مَسْکَنی کم ساختی * کم دو روز اندر دهی انداختی
۱۹۲۶Nدر مقامی مسکنی کم ساختی * کم دو روز اندر دهی انداختی
۱۹۲۷Qگفت در یک خانه گر باشم دو روز * عشقِ آن مَسْکَن کند در من فُروز
۱۹۲۷Nگفت در یک خانه گر باشم دو روز * عشق آن مسکن کند در من فروز
۱۹۲۸Qغِرَّةُ اؐلْمَسْکَنْ أُحاذِرْهُ أَنا * اُنْقُلی یا نَفْس سِیری لِلْغِنا
۱۹۲۸Nغرة المسکن أحاذره أنا * انقلی یا نفس سافر للغنا
۱۹۲۹Qلا أُعَوِّدْ خُلْقَ قَلْبِی بِاؐلْمَکان * کَیْ یکُونَ خَالِصاً فی اؐلْاِمْتِحان
۱۹۲۹Nلا أعود خلق قلبی بالمکان * کی یکون خالصا فی الامتحان
۱۹۳۰Qروز اندر سَیْر بُد شب در نماز * چشم اندر شاه باز او همچو باز
۱۹۳۰Nروز اندر سیر بد شب در نماز * چشم اندر شاه باز او همچو باز
۱۹۳۱Qمُنْقطع از خلق نه از بَد خُوی * مُنفرد از مرد و زن نه از دُوی
۱۹۳۱Nمنقطع از خلق نه از بد خویی * منفرد از مرد و زن نی از دویی
۱۹۳۲Qمُشْفِقی بر خلق و نافع همچو آب * خوش شفیعی و دعااش مُستجاب
۱۹۳۲Nمشفقی بر خلق و نافع همچو آب * خوش شفیعی و دعایش مستجاب
۱۹۳۳Qنیک و بَدْ را مهربان و مُسْتَقَر * بهتر از مادر شهی‌تر از پدر
۱۹۳۳Nنیک و بد را مهربان و مستقر * بهتر از مادر شهی‌تر از پدر
۱۹۳۴Qگفت پیغامبر شما را ای مِهان * چون پدر هستم شفیق و مهربان
۱۹۳۴Nگفت پیغمبر شما را ای مهان * چون پدر هستم شفیق و مهربان
۱۹۳۵Qز آن سبب که جمله اجزای منید * جُزْو را از کُل چرا بر می‌کَنید
۱۹۳۵Nز آن سبب که جمله اجزای منید * جزو را از کل چرا بر می‌کنید
۱۹۳۶Qجُزْو از کُل قطع شد بی‌کار شد * عُضْو از تن قطع شد مُردار شد
۱۹۳۶Nجزو از کل قطع شد بی‌کار شد * عضو از تن قطع شد مردار شد
۱۹۳۷Qتا نپیوندد بکُل بارِ دگر * مرده باشد نبْودش از جان خبر
۱۹۳۷Nتا نپیوندد به کل بار دگر * مرده باشد نبودش از جان خبر
۱۹۳۸Qور بجُنبد نیست آن را خود سَنَد * عُضوِ نَو ببْریده هم جُنْبِش کند
۱۹۳۸Nور بجنبد نیست آن را خود سند * عضو نو ببریده هم جنبش کند
۱۹۳۹Qجُزْو ازین کُل گر بُرَد یک سو رود * این نه آن کُلَّست کو ناقص شود
۱۹۳۹Nجزو ازین کل گر برد یک سو رود * این نه آن کل است کاو ناقص شود
۱۹۴۰Qقطع و وصلِ او نیاید در مَقال * چیزِ ناقص گفته شد بهرِ مثال
۱۹۴۰Nقطع و وصل او نیاید در مقال * چیز ناقص گفته شد بهر مثال