block:3082
۱۸۵۵ | Q | مردِ مهمان صبر کرد و ناگهان | * | کشف گشتش حالِ مُشکل در زمان |
۱۸۵۵ | N | مرد مهمان صبر کرد و ناگهان | * | کشف گشتش حال مشکل در زمان |
۱۸۵۶ | Q | نیم شب آوازِ قُرآن را شنید | * | جَست از خواب آن عجایب را بدید |
۱۸۵۶ | N | نیم شب آواز قرآن را شنید | * | جست از خواب آن عجایب را بدید |
۱۸۵۷ | Q | که ز مُصْحَف کور میخواندی دُرُست | * | گشت بیصبر و ازو آن حال جُست |
۱۸۵۷ | N | که ز مصحف کور میخواندی درست | * | گشت بیصبر و از او آن حال جست |
۱۸۵۸ | Q | گفت آیا ای عجب با چشمِ کور | * | چون همیخوانی همیبینی سُطور |
۱۸۵۸ | N | گفت آیا ای عجب با چشم کور | * | چون همیخوانی همیبینی سطور |
۱۸۵۹ | Q | آنچ میخوانی بر آن افتادهای | * | دست را بر حرفِ آن بنْهادهای |
۱۸۵۹ | N | آن چه میخوانی بر آن افتادهای | * | دست را بر حرف آن بنهادهای |
۱۸۶۰ | Q | اِصْبَعَت در سَیْر پیدا میکند | * | که نظر بر حرف داری مُسْتَنَد |
۱۸۶۰ | N | اصبعت در سیر پیدا میکند | * | که نظر بر حرف داری مستند |
۱۸۶۱ | Q | گفت ای گشته ز جهلِ تن جُدا | * | این عجب میداری از صُنعِ خدا |
۱۸۶۱ | N | گفت ای گشته ز جهل تن جدا | * | این عجب میداری از صنع خدا |
۱۸۶۲ | Q | من ز حَق در خواستم کای مُسْتعان | * | بر قراءت من حریصم همچو جان |
۱۸۶۲ | N | من ز حق در خواستم کای مستعان | * | بر قرائت من حریصم همچو جان |
۱۸۶۳ | Q | نیستم حافظ مرا نوری بده | * | در دُو دیده وقتِ خواندن بیگِرِه |
۱۸۶۳ | N | نیستم حافظ مرا نوری بده | * | در دو دیده وقت خواندن بیگره |
۱۸۶۴ | Q | باز ده دو دیدهام را آن زمان | * | که بگیرم مصحف و خوانم عیان |
۱۸۶۴ | N | باز ده دو دیدهام را آن زمان | * | که بگیرم مصحف و خوانم عیان |
۱۸۶۵ | Q | آمد از حضرت ندا کای مَردِ کار | * | ای بهَر رنجی بما اومیدوار |
۱۸۶۵ | N | آمد از حضرت ندا کای مرد کار | * | ای به هر رنجی به ما اومیدوار |
۱۸۶۶ | Q | حُسْنِ ظنَّست و امیدی خوش ترا | * | که ترا گوید به هر دَم برتر آ |
۱۸۶۶ | N | حسن ظن است و امیدی خوش ترا | * | که ترا گوید به هر دم برتر آ |
۱۸۶۷ | Q | هر زمان که قصدِ خواندن باشدت | * | یا ز مُصْحَفها قراءت بایدت |
۱۸۶۷ | N | هر زمان که قصد خواندن باشدت | * | یا ز مصحفها قرائت بایدت |
۱۸۶۸ | Q | من در آن دَم وا دهم چشم ترا | * | تا فرو خوانی مُعظَّم جَوْهَرا |
۱۸۶۸ | N | من در آن دم وادهم چشم ترا | * | تا فرو خوانی معظم جوهرا |
۱۸۶۹ | Q | همچنان کرد و هر آن گاهی که من | * | وا گُشایم مصحف اندر خواندن |
۱۸۶۹ | N | همچنان کرد و هر آن گاهی که من | * | واگشایم مصحف اندر خواندن |
۱۸۷۰ | Q | آن خبیری که نشد غافل ز کار | * | آن گرامی پادشاه و کِردِگار |
۱۸۷۰ | N | آن خبیری که نشد غافل ز کار | * | آن گرامی پادشاه و کردگار |
۱۸۷۱ | Q | باز بخشد بینشم آن شاهِ فرد | * | در زمان همچون چراغِ شب نَوَرْد |
۱۸۷۱ | N | باز بخشد بینشم آن شاه فرد | * | در زمان همچون چراغ شب نورد |
۱۸۷۲ | Q | زین سبب نبْود ولی را اعتراض | * | هرچ بسْتاند فرستد اعتیاض |
۱۸۷۲ | N | زین سبب نبود ولی را اعتراض | * | هر چه بستاند فرستد اعتیاض |
۱۸۷۳ | Q | گر بسوزد باغت انگورت دهد | * | در میانِ ماتَمی سُورت دهد |
۱۸۷۳ | N | گر بسوزد باغت انگورت دهد | * | در میان ماتمی سورت دهد |
۱۸۷۴ | Q | آن شَلِ بیدست را دستی دهد | * | کانِ غمها را دلِ مستی دهد |
۱۸۷۴ | N | آن شل بیدست را دستی دهد | * | کان غمها را دل مستی دهد |
۱۸۷۵ | Q | لا نُسَلِّم و اعتراض از ما برفت | * | چون عوض میآید از مفقود زفت |
۱۸۷۵ | N | لا نسلم و اعتراض از ما برفت | * | چون عوض میآید از مفقود زفت |
۱۸۷۶ | Q | چونک بیآتش مرا گرمی رسد | * | راضیَم گر آتشش ما را کُشد |
۱۸۷۶ | N | چون که بیآتش مرا گرمی رسد | * | راضیم گر آتش ما را کشد |
۱۸۷۷ | Q | بیچراغی چون دهد او روشنی | * | گر چراغت شد چه افغان میکنی |
۱۸۷۷ | N | بیچراغی چون دهد او روشنی | * | گر چراغت شد چه افغان میکنی |