vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3082

بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف
۱۸۵۵Qمردِ مهمان صبر کرد و ناگهان * کشف گشتش حالِ مُشکل در زمان
۱۸۵۵Nمرد مهمان صبر کرد و ناگهان * کشف گشتش حال مشکل در زمان
۱۸۵۶Qنیم شب آوازِ قُرآن را شنید * جَست از خواب آن عجایب را بدید
۱۸۵۶Nنیم شب آواز قرآن را شنید * جست از خواب آن عجایب را بدید
۱۸۵۷Qکه ز مُصْحَف کور می‌خواندی دُرُست * گشت بی‌صبر و ازو آن حال جُست
۱۸۵۷Nکه ز مصحف کور می‌خواندی درست * گشت بی‌صبر و از او آن حال جست
۱۸۵۸Qگفت آیا ای عجب با چشمِ کور * چون همی‌خوانی همی‌بینی سُطور
۱۸۵۸Nگفت آیا ای عجب با چشم کور * چون همی‌خوانی همی‌بینی سطور
۱۸۵۹Qآنچ می‌خوانی بر آن افتاده‌ای * دست را بر حرفِ آن بنْهاده‌ای
۱۸۵۹Nآن چه می‌خوانی بر آن افتاده‌ای * دست را بر حرف آن بنهاده‌ای
۱۸۶۰Qاِصْبَعَت در سَیْر پیدا می‌کند * که نظر بر حرف داری مُسْتَنَد
۱۸۶۰Nاصبعت در سیر پیدا می‌کند * که نظر بر حرف داری مستند
۱۸۶۱Qگفت ای گشته ز جهلِ تن جُدا * این عجب می‌داری از صُنعِ خدا
۱۸۶۱Nگفت ای گشته ز جهل تن جدا * این عجب می‌داری از صنع خدا
۱۸۶۲Qمن ز حَق در خواستم کای مُسْتعان * بر قراءت من حریصم همچو جان
۱۸۶۲Nمن ز حق در خواستم کای مستعان * بر قرائت من حریصم همچو جان
۱۸۶۳Qنیستم حافظ مرا نوری بده * در دُو دیده وقتِ خواندن بی‌گِرِه
۱۸۶۳Nنیستم حافظ مرا نوری بده * در دو دیده وقت خواندن بی‌گره
۱۸۶۴Qباز ده دو دیده‌ام را آن زمان * که بگیرم مصحف و خوانم عیان
۱۸۶۴Nباز ده دو دیده‌ام را آن زمان * که بگیرم مصحف و خوانم عیان
۱۸۶۵Qآمد از حضرت ندا کای مَردِ کار * ای بهَر رنجی بما اومیدوار
۱۸۶۵Nآمد از حضرت ندا کای مرد کار * ای به هر رنجی به ما اومیدوار
۱۸۶۶Qحُسْنِ ظنَّست و امیدی خوش ترا * که ترا گوید به هر دَم برتر آ
۱۸۶۶Nحسن ظن است و امیدی خوش ترا * که ترا گوید به هر دم برتر آ
۱۸۶۷Qهر زمان که قصدِ خواندن باشدت * یا ز مُصْحَفها قراءت بایدت
۱۸۶۷Nهر زمان که قصد خواندن باشدت * یا ز مصحفها قرائت بایدت
۱۸۶۸Qمن در آن دَم وا دهم چشم ترا * تا فرو خوانی مُعظَّم جَوْهَرا
۱۸۶۸Nمن در آن دم وادهم چشم ترا * تا فرو خوانی معظم جوهرا
۱۸۶۹Qهمچنان کرد و هر آن گاهی که من * وا گُشایم مصحف اندر خواندن
۱۸۶۹Nهمچنان کرد و هر آن گاهی که من * واگشایم مصحف اندر خواندن
۱۸۷۰Qآن خبیری که نشد غافل ز کار * آن گرامی پادشاه و کِردِگار
۱۸۷۰Nآن خبیری که نشد غافل ز کار * آن گرامی پادشاه و کردگار
۱۸۷۱Qباز بخشد بینشم آن شاهِ فرد * در زمان همچون چراغِ شب نَوَرْد
۱۸۷۱Nباز بخشد بینشم آن شاه فرد * در زمان همچون چراغ شب نورد
۱۸۷۲Qزین سبب نبْود ولی را اعتراض * هرچ بسْتاند فرستد اعتیاض
۱۸۷۲Nزین سبب نبود ولی را اعتراض * هر چه بستاند فرستد اعتیاض
۱۸۷۳Qگر بسوزد باغت انگورت دهد * در میانِ ماتَمی سُورت دهد
۱۸۷۳Nگر بسوزد باغت انگورت دهد * در میان ماتمی سورت دهد
۱۸۷۴Qآن شَلِ بی‌دست را دستی دهد * کانِ غمها را دلِ مستی دهد
۱۸۷۴Nآن شل بی‌دست را دستی دهد * کان غمها را دل مستی دهد
۱۸۷۵Qلا نُسَلِّم و اعتراض از ما برفت * چون عوض می‌آید از مفقود زفت
۱۸۷۵Nلا نسلم و اعتراض از ما برفت * چون عوض می‌آید از مفقود زفت
۱۸۷۶Qچونک بی‌آتش مرا گرمی رسد * راضیَم گر آتشش ما را کُشد
۱۸۷۶Nچون که بی‌آتش مرا گرمی رسد * راضیم گر آتش ما را کشد
۱۸۷۷Qبی‌چراغی چون دهد او روشنی * گر چراغت شد چه افغان می‌کنی
۱۸۷۷Nبی‌چراغی چون دهد او روشنی * گر چراغت شد چه افغان می‌کنی