vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3074

کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او بدو دست
۱۷۰۵Qدر عَریش او را یکی زایر بیافت * کو بهَر دو دست می زنبیل بافت
۱۷۰۵Nدر عریش او را یکی زایر بیافت * کاو به هر دو دست می زنبیل بافت
۱۷۰۶Qگفت او را ای عَدُوِّ جانِ خویش * در عریشم آمدی سَر کرده پیش
۱۷۰۶Nگفت او را ای عدوی جان خویش * در عریشم آمدی سر کرده پیش
۱۷۰۷Qاین چرا کردی شتاب اندر سِباق * گفت از اِفْراط مِهْر و اشتیاق
۱۷۰۷Nاین چرا کردی شتاب اندر سباق * گفت از افراط مهر و اشتیاق
۱۷۰۸Qپس تبسُّم کرد و گفت اکنون بیا * لیک مخفی دار این را ای کیا
۱۷۰۸Nپس تبسم کرد و گفت اکنون بیا * لیک مخفی دار این را ای کیا
۱۷۰۹Qتا نمیرم من مگو این با کسی * نه قرینی نه حبیبی نه خَسی
۱۷۰۹Nتا نمیرم من مگو این با کسی * نه قرینی نه حبیبی نه خسی
۱۷۱۰Qبعد از آن قومی دگر از روزنش * مُطَّلِع گشتند بر بافیدنش
۱۷۱۰Nبعد از آن قومی دگر از روزنش * مطلع گشتند بر بافیدنش
۱۷۱۱Qگفت حِکْمت را تو دانی کردگار * من کنم پنهان تو کردی آشکار
۱۷۱۱Nگفت حکمت را تو دانی کردگار * من کنم پنهان تو کردی آشکار
۱۷۱۲Qآمد اِلهامش که یکچندی بُدند * که درین غم بر تو مُنکِر می‌شدند
۱۷۱۲Nآمد الهامش که یک چندی بدند * که در این غم بر تو منکر می‌شدند
۱۷۱۳Qکه مگر سالوس بود او در طریق * که خدا رُسواش کرد اندر فریق
۱۷۱۳Nکه مگر سالوس بود او در طریق * که خدا رسواش کرد اندر فریق
۱۷۱۴Qمن نخواهم کان رَمَه کافر شوند * در ضلالت در گمانِ بَد روند
۱۷۱۴Nمن نخواهم کان رمه کافر شوند * در ضلالت در گمان بد روند
۱۷۱۵Qاین کرامت را بکردیم آشکار * که دهیمت دست اندر وقتِ کار
۱۷۱۵Nاین کرامت را بکردیم آشکار * که دهیمت دست اندر وقت کار
۱۷۱۶Qتا که آن بیچارگانِ بَدْگمان * رَد نگردند از جنابِ آسمان
۱۷۱۶Nتا که آن بی‌چارگان بد گمان * رد نگردند از جناب آسمان
۱۷۱۷Qمن ترا بی‌این کرامتها ز پیش * خود تَسلّی دادمی از ذاتِ خویش
۱۷۱۷Nمن ترا بی‌این کرامتها ز پیش * خود تسلی دادمی از ذات خویش
۱۷۱۸Qاین کرامت بهرِ ایشان دادمت * وین چراغ از بهرِ آن بنْهادمت
۱۷۱۸Nاین کرامت بهر ایشان دادمت * وین چراغ از بهر آن بنهادمت
۱۷۱۹Qتو از آن بگْذشته‌ای کز مرگِ تن * ترسی و تفریقِ اجزای بَدَن
۱۷۱۹Nتو از آن بگذشته‌ای کز مرگ تن * ترسی و تفریق اجزای بدن
۱۷۲۰Qوَهْمِ تفریقِ سر و پا از تو رفت * دفعِ وَهْم اِسْپَر رسیدت نیک زفت
۱۷۲۰Nوهم تفریق سر و پا از تو رفت * دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت