vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3073

متّهم کردن آن شیخ را با دزدان و بُریدن دستش را
۱۶۷۸Qبیست از دزدان بُدند آنجا و بیش * بخش می‌کردند مَسروقاتِ خویش
۱۶۷۸Nبیست از دزدان بدند آن جا و بیش * بخش می‌کردند مسروقات خویش
۱۶۷۹Qشحنه را غمّاز آگه کرده بود * مردمِ شحنه بر افتادند زود
۱۶۷۹Nشحنه را غماز آگه کرده بود * مردم شحنه بر افتادند زود
۱۶۸۰Qهم بدان جا پایِ چپ و دستِ راست * جمله را ببْرید و غوغایی بخاست
۱۶۸۰Nهم بدان جا پای چپ و دست راست * جمله را ببرید و غوغایی بخاست
۱۶۸۱Qدستِ زاهد هم بریده شد غَلَط * پاش را می‌خواست هم کردن سَقَط
۱۶۸۱Nدست زاهد هم بریده شد غلط * پاش را می‌خواست هم کردن سقط
۱۶۸۲Qدر زمان آمد سواری بس گُزین * بانگ بر زد بر عَوان کای سگ ببین
۱۶۸۲Nدر زمان آمد سواری بس گزین * بانگ بر زد بر عوان کای سگ ببین
۱۶۸۳Qاین فلان شیخست و اَبْدالِ خدا * دستِ او را تو چرا کردی جُدا
۱۶۸۳Nاین فلان شیخ است و ابدال خدا * دست او را تو چرا کردی جدا
۱۶۸۴Qآن عوان بدْرید جامه تیز رفت * پیشِ شحنه داد آگاهیش تَفْت
۱۶۸۴Nآن عوان بدرید جامه تیز رفت * پیش شحنه داد آگاهیش تفت
۱۶۸۵Qشحنه آمد پا برهنه عذرخواه * که ندانستم خدا بر من گواه
۱۶۸۵Nشحنه آمد پا برهنه عذر خواه * که ندانستم خدا بر من گواه
۱۶۸۶Qهین بحِل کن مر مرا زین کارِ زشت * ای کریم و سَرْوَرِ اهلِ بهشت
۱۶۸۶Nهین بحل کن مر مرا زین کار زشت * ای کریم و سرور اهل بهشت
۱۶۸۷Qگفت می‌دانم سبب این نیش را * می‌شناسم من گناهِ خویش را
۱۶۸۷Nگفت می‌دانم سبب این نیش را * می‌شناسم من گناه خویش را
۱۶۸۸Qمن شکستم حُرمتِ اَیْمانِ او * پس یمینم بُرد دادستانِ او
۱۶۸۸Nمن شکستم حرمت ایمان او * پس یمینم برد دادستان او
۱۶۸۹Qمن شکستم عهد و دانستم بَدست * تا رسید آن شومی جُرأت بدست
۱۶۸۹Nمن شکستم عهد و دانستم بد است * تا رسید آن شومی جرات به دست
۱۶۹۰Qدستِ ما و پایِ ما و مغز و پوست * باد ای والی فدای حکمِ دوست
۱۶۹۰Nدست ما و پای ما و مغز و پوست * باد ای والی فدای حکم دوست
۱۶۹۱Qقسمِ من بود این ترا کردم حلال * تو ندانستی ترا نبْود وبال
۱۶۹۱Nقسم من بود این ترا کردم حلال * تو ندانستی ترا نبود وبال
۱۶۹۲Qوانک او دانست او فرمان‌رواست * با خدا سامانِ پیچیدن کجاست
۱۶۹۲Nو انکه او دانست او فرمان رواست * با خدا سامان پیچیدن کجاست
۱۶۹۳Qای بسا مرغی پریده دانه‌جُو * که بُریده حلقِ او هم حلقِ او
۱۶۹۳Nای بسا مرغی پریده دانه جو * که بریده حلق او هم حلق او
۱۶۹۴Qای بسا مرغی ز مِعْده و ز مَغَص * بر کنارِ بام محبوسِ قَفص
۱۶۹۴Nای بسا مرغی ز معده و ز مغص * بر کنار بام محبوس قفص
۱۶۹۵Qای بسا ماهی در آبِ دُورْدَست * گشته از حرصِ گلو مأخوذِ شَسْت
۱۶۹۵Nای بسا ماهی در آب دور دست * گشته از حرص گلو مأخوذ شست
۱۶۹۶Qای بسا مستور در پرده بُده * شومی فرج و گلو رُسوا شده
۱۶۹۶Nای بسا مستور در پرده بده * شومی فرج و گلو رسوا شده
۱۶۹۷Qای بسا قاضی حَبْرِ نیک‌خُو * از گلو و رِشْوتی او زَردْرُو
۱۶۹۷Nای بسا قاضی حبر نیک خو * از گلو و رشوتی او زرد رو
۱۶۹۸Qبلک در هاروت و ماروت آن شراب * از عُروجِ چرخشان شد سَدِّ باب
۱۶۹۸Nبلکه در هاروت و ماروت آن شراب * از عروج چرخشان شد سد باب
۱۶۹۹Qبایزید از بهرِ این کرد احتراز * دید در خود کاهلی اندر نماز
۱۶۹۹Nبایزید از بهر این کرد احتراز * دید در خود کاهلی اندر نماز
۱۷۰۰Qاز سبب اندیشه کرد آن ذو لُباب * دید علّت خوردنِ بسیار از آب
۱۷۰۰Nاز سبب اندیشه کرد آن ذو لباب * دید علت خوردن بسیار از آب
۱۷۰۱Qگفت تا سالی نخواهم خورد آب * آنچنان کرد و خدایش داد تاب
۱۷۰۱Nگفت تا سالی نخواهم خورد آب * آن چنان کرد و خدایش داد تاب
۱۷۰۲Qاین کمینه جهدِ او بُد بهرِ دین * گشت او سلطان و قُطْبُ اؐلعارفین
۱۷۰۲Nاین کمینه جهد او بد بهر دین * گشت او سلطان و قطب العارفین
۱۷۰۳Qچون بُریده شد برای حَلْق دست * مردِ زاهد را دَرِ شَکْوَی ببست
۱۷۰۳Nچون بریده شد برای حلق دست * مرد زاهد را در شکوی ببست
۱۷۰۴Qشیخِ اَقْطَع گشت نامش پیشِ خلق * کرد معروفش بدین آفاتِ حلق
۱۷۰۴Nشیخ اقطع گشت نامش پیش خلق * کرد معروفش بدین آفات حلق