vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3070

بقیهٔ قصّهٔ آن زاهد کوهی که نذر کرده بود کی میوهٔ کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افگنده باشد از درخت
۱۶۳۴Qاندر آن کُه بود اشجار و ثِمار * بس مُرودِ کوهی آنجا بی‌شمار
۱۶۳۴Nاندر آن که بود اشجار و ثمار * بس مرود کوهی آن جا بی‌شمار
۱۶۳۵Qگفت آن درویش یا رَب با تو من * عهد کردم زین نچینم در زمن
۱۶۳۵Nگفت آن درویش یا رب با تو من * عهد کردم زین نچینم در زمن
۱۶۳۶Qجز از آن میوه که باد انداختش * من نچینم از درختِ مُنْتَعَش
۱۶۳۶Nجز از آن میوه که باد انداختش * من نچینم از درخت منتعش
۱۶۳۷Qمدّتی بر نذرِ خود بودش وفا * تا در آمد امتحاناتِ قضا
۱۶۳۷Nمدتی بر نذر خود بودش وفا * تا در آمد امتحانات قضا
۱۶۳۸Qزین سبب فرمود اِستثنا کنید * گر خدا خواهد بپیمان بر زنید
۱۶۳۸Nزین سبب فرمود استثنا کنید * گر خدا خواهد به پیمان بر زنید
۱۶۳۹Qهر زمان دل را دگر میلی دهم * هر نَفَس بر دل دگر داغی نهم
۱۶۳۹Nهر زمان دل را دگر میلی دهم * هر نفس بر دل دگر داغی نهم
۱۶۴۰Qکُلَّ إِصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جدید * کُلُّ شَی‌ْءٍ عنْ مُرادی لا یَحِید
۱۶۴۰Nکل اصباح لنا شأن جدید * کل شی‌ء عن مرادی لا یحید
۱۶۴۱Qدر حدیث آمد که دل همچون پَریست * در بیابانی اسیرِ صَرْصَریست
۱۶۴۱Nدر حدیث آمد که دل همچون پری است * در بیابانی اسیر صرصری است
۱۶۴۲Qباد پَر را هر طرف راند گزاف * گه چپ و گه راست با صد اختلاف
۱۶۴۲Nباد پر را هر طرف راند گزاف * گه چپ و گه راست با صد اختلاف
۱۶۴۳Qدر حدیثِ دیگر این دل دان چنان * کآبِ جوشان ز آتش اندر قازغان
۱۶۴۳Nدر حدیث دیگر این دل دان چنان * کآب جوشان ز آتش اندر قازغان
۱۶۴۴Qهر زمان دل را دگر رایی بود * آن نه از وَیْ لیک از جایی بود
۱۶۴۴Nهر زمان دل را دگر رایی بود * آن نه از وی لیک از جایی بود
۱۶۴۵Qپس چرا ایمِن شوی بر رایِ دل * عهد بندی تا شوی آخر خَجِل
۱۶۴۵Nپس چرا ایمن شوی بر رای دل * عهد بندی تا شوی آخر خجل
۱۶۴۶Qاین هم از تاثیر حُکمست و قَدَر * چاه می‌بینی و نتْوانی حَذَر
۱۶۴۶Nاین هم از تاثیر حکم است و قدر * چاه می‌بینی و نتوانی حذر
۱۶۴۷Qنیست خود از مرغِ پرّان این عجب * که نبیند دام و افتد در عَطَب
۱۶۴۷Nنیست خود از مرغ پران این عجب * که نبیند دام و افتد در عطب
۱۶۴۸Qاین عجب که دام بیند هم وَتَد * گر بخواهد ور نخواهد می‌فتد
۱۶۴۸Nاین عجب که دام بیند هم وتد * گر بخواهد ور نخواهد می‌فتد
۱۶۴۹Qچشم باز و گوش باز و دامْ پیش * سوی دامی می‌پرد با پَرِّ خویش
۱۶۴۹Nچشم باز و گوش باز و دام پیش * سوی دامی می‌پرد با پر خویش