vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3069

دیدن زرگر عاقبت کار را و سخن بر وفق عاقبت گفتن با مستعیر ترازو
۱۶۲۴Qآن یکی آمد بپیش زرگری * که ترازو ده که بر سَنْجم زری
۱۶۲۴Nآن یکی آمد به پیش زرگری * که ترازو ده که بر سنجم زری
۱۶۲۵Qگفت خواجه رَو مرا غربال نیست * گفت میزان ده بدین تَسْخر مه‌ایست
۱۶۲۵Nگفت خواجه رو مرا غربال نیست * گفت میزان ده بدین تسخر مه‌ایست
۱۶۲۶Qگفت جاروبی ندارم در دکان * گفت بس بس این مَضاحک را بمان
۱۶۲۶Nگفت جاروبی ندارم در دکان * گفت بس بس این مضاحک را بمان
۱۶۲۷Qمن ترازویی که می‌خواهم بدِه * خویشتن را کَر مکن هر سو مَجِه
۱۶۲۷Nمن ترازویی که می‌خواهم بده * خویشتن را کر مکن هر سو مجه
۱۶۲۸Qگفت بشْنیدم سخن کَر نیستم * تا نپنداری که بی‌معنیستم
۱۶۲۸Nگفت بشنیدم سخن کر نیستم * تا نپنداری که بی‌معنیستم
۱۶۲۹Qاین شنیدم لیک پیری مُرْتَعِش * دست لرزان جسمِ تو نامُنْتَعِش
۱۶۲۹Nاین شنیدم لیک پیری مرتعش * دست لرزان جسم تو نامنتعش
۱۶۳۰Qو آن زرِ تو هم قراضهٔ خُرْد و مُرْد * دست لرزد پس بریزد زرِّ خُرْد
۱۶۳۰Nو آن زر تو هم قراضه‌ی خرد و مرد * دست لرزد پس بریزد زر خرد
۱۶۳۱Qپس بگویی خواجه جاروبی بیار * تا بجویم زرِّ خود را در غبار
۱۶۳۱Nپس بگویی خواجه جاروبی بیار * تا بجویم زر خود را در غبار
۱۶۳۲Qچون بروبی خاک را جمع آوری * گوییَم غَلبیر خواهم ای جَری
۱۶۳۲Nچون بروبی خاک را جمع آوری * گوییم غلبیر خواهم ای جری
۱۶۳۳Qمن ز اوَّل دیدم آخر را تمام * جایِ دیگر رَوْ از اینجا و السّلام
۱۶۳۳Nمن ز اول دیدم آخر را تمام * جای دیگر رو از اینجا و السلام