block:3068
۱۶۱۴ | Q | بود درویشی بکُهساری مُقیم | * | خلوت او را بود هم خواب و ندیم |
۱۶۱۴ | N | بود درویشی به کهساری مقیم | * | خلوت او را بود هم خواب و ندیم |
۱۶۱۵ | Q | چون ز خالق میرسید او را شُمول | * | بود از انفاسِ مرد و زن مَلول |
۱۶۱۵ | N | چون ز خالق میرسید او را شمول | * | بود از انفاس مرد و زن ملول |
۱۶۱۶ | Q | همچنانکِ سهل شد ما را حَضَر | * | سهل شد هم قومِ دیگر را سَفَر |
۱۶۱۶ | N | همچنان که سهل شد ما را حضر | * | سهل شد هم قوم دیگر را سفر |
۱۶۱۷ | Q | آنچنانک عاشقی بر سَرْوَری | * | عاشقست آن خواجه بر آهنگری |
۱۶۱۷ | N | آن چنان که عاشقی بر سروری | * | عاشق است آن خواجه بر آهنگری |
۱۶۱۸ | Q | هر کسی را بهرِ کاری ساختند | * | مَیْلِ آن را در دلش انداختند |
۱۶۱۸ | N | هر کسی را بهر کاری ساختند | * | میل آن را در دلش انداختند |
۱۶۱۹ | Q | دست و پا بیمیل جُنبان کَیْ شود | * | خار و خَس بیآب و بادی کَیْ رود |
۱۶۱۹ | N | دست و پا بیمیل جنبان کی شود | * | خار و خس بیآب و بادی کی رود |
۱۶۲۰ | Q | گر ببینی میلِ خود سوی سَما | * | پَرِّ دولت بر گشا همچون هُما |
۱۶۲۰ | N | گر ببینی میل خود سوی سما | * | پر دولت بر گشا همچون هما |
۱۶۲۱ | Q | ور ببینی میلِ خود سوی زمین | * | نوحه میکن هیچ منْشین از حنین |
۱۶۲۱ | N | ور ببینی میل خود سوی زمین | * | نوحه میکن هیچ منشین از حنین |
۱۶۲۲ | Q | عاقلان خود نوحهها پیشین کنند | * | جاهلان آخر بسَر بَر میزنند |
۱۶۲۲ | N | عاقلان خود نوحهها پیشین کنند | * | جاهلان آخر به سر بر میزنند |
۱۶۲۳ | Q | ز ابتدای کار آخِر را ببین | * | تا نباشی تو پشیمان یومِ دین |
۱۶۲۳ | N | ز ابتدای کار آخر را ببین | * | تا نباشی تو پشیمان یوم دین |