vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3052

حکایت
۱۳۸۶Qدر صحابه کم بُدی حافظ کسی * گرچه شوقی بود جانشان را بسی
۱۳۸۶Nدر صحابه کم بدی حافظ کسی * گر چه شوقی بود جانشان را بسی
۱۳۸۷Qزانک چون مغزش در آگند و رسید * پوستها شد بس رقیق و واکَفید
۱۳۸۷Nز انکه چون مغزش در آگند و رسید * پوستها شد بس رقیق و واکفید
۱۳۸۸Qقِشرِ جَوْز و فُسْتَق و بادام هم * مغز چون آگْندشان شد پوست کم
۱۳۸۸Nقشر جوز و فستق و بادام هم * مغز چون آگندشان شد پوست کم
۱۳۸۹Qمغزِ علم افزود کم شد پوستش * زانک عاشق را بسوزد دوستش
۱۳۸۹Nمغز علم افزود کم شد پوستش * ز انکه عاشق را بسوزد دوستش
۱۳۹۰Qوصفِ مطلوبی چو ضِدَّ طالبیست * وَحْی و برقِ نور سوزندهٔ نَبیست
۱۳۹۰Nوصف مطلوبی چو ضد طالبی است * وحی و برق نور سوزنده‌ی نبی است
۱۳۹۱Qچون تجلّی کرد اوصافِ قدیم * پس بسوزد وصفِ حادث را گلیم
۱۳۹۱Nچون تجلی کرد اوصاف قدیم * پس بسوزد وصف حادث را گلیم
۱۳۹۲Qرُبعِ قرآن هرکرا محفوظ بود * جَلَّ فِینَا از صحابه می‌شنود
۱۳۹۲Nربع قرآن هر که را محفوظ بود * جل فینا از صحابه می‌شنود
۱۳۹۳Qجمعِ صورت با چنین معنی ژرف * نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
۱۳۹۳Nجمع صورت با چنین معنی ژرف * نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
۱۳۹۴Qدر چنین مستی مُراعاتِ ادب * خود نباشد ور بود باشد عَجَب
۱۳۹۴Nدر چنین مستی مراعات ادب * خود نباشد ور بود باشد عجب
۱۳۹۵Qاندر استغنا مُراعاتِ نیاز * جمع ضِدَّیْنَست چون گردِ و دراز
۱۳۹۵Nاندر استغنا مراعات نیاز * جمع ضدین است چون گرد و دراز
۱۳۹۶Qخود عصا معشوقِ عُمْیان می‌بود * کور خود صندوقِ قرآن می‌بود
۱۳۹۶Nخود عصا معشوق عمیان می‌بود * کور خود صندوق قرآن می‌بود
۱۳۹۷Qگفت کوران خود صنادیقند پُر * از حُروفِ مُصْحَف و ذکر و نُذُر
۱۳۹۷Nگفت کوران خود صنادیقند پر * از حروف مصحف و ذکر و نذر
۱۳۹۸Qباز صندوقی پُر از قرآن به است * زانک صندوقی بود خالی بِدست
۱۳۹۸Nباز صندوقی پر از قرآن به است * ز آن که صندوقی بود خالی به دست
۱۳۹۹Qباز صندوقی که خالی شد ز بار * به ز صندوقی که پُر موشست و مار
۱۳۹۹Nباز صندوقی که خالی شد ز بار * به ز صندوقی که پر موش است و مار
۱۴۰۰Qحاصل اندر وصل چون افتاد مَرْد * گشت دلّاله بپیش مَرْد سَرْد
۱۴۰۰Nحاصل اندر وصل چون افتاد مرد * گشت دلاله به پیش مرد سرد
۱۴۰۱Qچون بمطلوبت رسیدی ای ملیح * شد طلب‌کاری علم اکنون قبیح
۱۴۰۱Nچون به مطلوبت رسیدی ای ملیح * شد طلب کاری علم اکنون قبیح
۱۴۰۲Qچون شدی بر بامهای آسمان * سرد باشد جُست و جُویِ نردبان
۱۴۰۲Nچون شدی بر بامهای آسمان * سرد باشد جست و جوی نردبان
۱۴۰۳Qجز برای یاری و تعلیمِ غَیْر * سرد باشد راهِ خیر از بَعْدِ خیر
۱۴۰۳Nجز برای یاری و تعلیم غیر * سرد باشد راه خیر از بعد خیر
۱۴۰۴Qآینهٔ روشن که شد صاف و مَلی * جهل باشد بر نهادن صَیْقلی
۱۴۰۴Nآینه‌ی روشن که شد صاف و جلی * جهل باشد بر نهادن صیقلی
۱۴۰۵Qپیشِ سلطان خوش نشسته در قبول * زشت باشد جُستنِ نامه و رسول
۱۴۰۵Nپیش سلطان خوش نشسته در قبول * زشت باشد جستن نامه و رسول