vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3047

تشبیه کردن قرآن مجید را بعصای موسی و وفات مصطفی را علیه السَّلام نمودن بخواب موسی و قاصدان تغییر قرآن را بآن دو ساحر بچه کی قصد بردن عصا کردند چون موسی را خفته یافتند
۱۱۹۷Qمصطفی را وعده کرد اَلْطافِ حق * گر بمیری تو نمیرد این سَبَق
۱۱۹۷Nمصطفی را وعده کرد الطاف حق * گر بمیری تو نمیرد این سبق
۱۱۹۸Qمن کتاب و مُعْجِزه‌ت را رافعم * بیش و کم کُن را ز قُرآن مانعم
۱۱۹۸Nمن کتاب و معجزه‌ات را رافعم * بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
۱۱۹۹Qمن تو را اندر دو عالم حافظم * طاعنان را از حدیثت رافضم
۱۱۹۹Nمن تو را اندر دو عالم حافظم * طاعنان را از حدیثت رافضم
۱۲۰۰Qکس نتاند بیش و کم کردن دَرُو * تو به از من حافظی دیگر مجُو
۱۲۰۰Nکس نتاند بیش و کم کردن در او * تو به از من حافظی دیگر مجو
۱۲۰۱Qرونقت را روز روز افزون کنم * نامِ تو بر زرّ و بر نُقْره زنم
۱۲۰۱Nرونقت را روز روز افزون کنم * نام تو بر زر و بر نقره زنم
۱۲۰۲Qمنبر و محراب سازم بهرِ تو * در مَحَبَّت قهرِ من شد قهرِ تو
۱۲۰۲Nمنبر و محراب سازم بهر تو * در محبت قهر من شد قهر تو
۱۲۰۳Qنامِ تو از ترس پنهان می‌گُوَند * چون نماز آرند پنهان می‌شوند
۱۲۰۳Nنام تو از ترس پنهان می‌گوند * چون نماز آرند پنهان می‌شوند
۱۲۰۴Qاز هراس و ترسِ کُفَّارِ لعین * دینْت پنهان می‌شود زیرِ زمین
۱۲۰۴Nاز هراس و ترس کفار لعین * دینت پنهان می‌شود زیر زمین
۱۲۰۵Qمن مناره پُر کنم آفاق را * کور گردانم دو چشمِ عاق را
۱۲۰۵Nمن مناره پر کنم آفاق را * کور گردانم دو چشم عاق را
۱۲۰۶Qچاکرانت شهرها گیرند و جاه * دینِ تو گیرد ز ماهی تا بماه
۱۲۰۶Nچاکرانت شهرها گیرند و جاه * دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
۱۲۰۷Qتا قیامت باقیش داریم ما * تو مترس از نسخِ دین ای مُصْطَفَی
۱۲۰۷Nتا قیامت باقیش داریم ما * تو مترس از نسخ دین ای مصطفا
۱۲۰۸Qای رسولِ ما تو جادو نیستی * صادقی هم خرْقهٔ موسیستی
۱۲۰۸Nای رسول ما تو جادو نیستی * صادقی هم خرقه‌ی موسیستی
۱۲۰۹Qهست قُرآن مر ترا همچون عصا * کفرها را در کَشَد چون اژدها
۱۲۰۹Nهست قرآن مر ترا همچون عصا * کفرها را در کشد چون اژدها
۱۲۱۰Qتو اگر در زیرِ خاکی خُفته‌ای * چون عصایش دان تو آنچِ گفته‌ای
۱۲۱۰Nتو اگر در زیر خاکی خفته‌ای * چون عصایش دان تو آن چه گفته‌ای
۱۲۱۱Qقاصدان را بر عصایت دست نی * تو بخسب ای شَه مبارک خُفتنی
۱۲۱۱Nقاصدان را بر عصایت دست نی * تو بخسب ای شه مبارک خفتنی
۱۲۱۲Nتن بخفته نور تو بر آسمان * بهر پیکار تو زه کرده کمان
۱۲۱۳Nفلسفی و آن چه پوزش می‌کند * قوس نورت تیر دوزش می‌کند
۱۲۱۴Nآن چنان کرد و از آن افزون که گفت * او بخفت و بخت و اقبالش نخفت
۱۲۱۵Nجان بابا چون که ساحر خواب شد * کار او بی‌رونق و بی‌تاب شد
۱۲۱۶Nهر دو بوسیدند گورش را و رفت * تا به مصر از بهر این پیکار زفت
۱۲۱۷Nچون به مصر از بهر آن کار آمدند * طالب موسی و خانه‌ی او شدند
۱۲۱۸Nاتفاق افتاد کان روز ورود * موسی اندر زیر نخلی خفته بود
۱۲۱۹Nپس نشان دادندشان مردم بدو * که برو آن سوی نخلستان بجو
۱۲۲۰Nچون بیامد دید در خرما بنان * خفته‌ای که بود بیدار جهان
۱۲۲۱Nبهر نازش بسته او دو چشم سر * عرش و فرشش جمله در زیر نظر
۱۲۲۲Nای بسا بیدار چشم خفته دل * خود چه بیند دید اهل آب و گل
۱۲۲۳Nآن که دل بیدار دارد، چشم سر * گر بخسبد بر گشاید صد بصر
۱۲۲۴Nگر تو اهل دل نه ای بیدار باش * طالب دل باش و در پیکار باش
۱۲۲۵Nور دلت بیدار شد می‌خسب خوش * نیست غایب ناظرت از هفت و شش
۱۲۲۶Nگفت پیغمبر که خسبد چشم من * لیک کی خسبد دلم اندر وسن
۱۲۲۷Nشاه بیدار است حارس خفته‌گیر * جان فدای خفتگان دل بصیر
۱۲۲۸Nوصف بیداری دل ای معنوی * در نگنجد در هزاران مثنوی
۱۲۲۹Nچون بدیدندش که خفته ست او دراز * بهر دزدی عصا کردند ساز
۱۲۳۰Nساحران قصد عصا کردند زود * کز پسش باید شدن وانگه ربود
۱۲۳۱Nاندکی چون پیشتر کردند ساز * اندر آمد آن عصا در اهتزاز
۱۲۳۲Nآن چنان بر خود بلرزید آن عصا * کان دو بر جا خشک گشتند از وجا
۱۲۳۳Nبعد از آن شد اژدها و حمله کرد * هر دوان بگریختند و روی زرد
۱۲۳۴Nرو در افتادن گرفتند از نهیب * غلط غلطان منهزم در هر نشیب
۱۲۳۵Nپس یقین شان شد که هست از آسمان * ز انکه می‌دیدند حد ساحران
۱۲۳۶Nبعد از آن اطلاق و تبشان شد پدید * کارشان تا نزع و جان کندن رسید
۱۲۳۷Nپس فرستادند مردی در زمان * سوی موسی از برای عذر آن
۱۲۳۸Nکه امتحان کردیم و ما را کی رسد * امتحان تو اگر نبود حسد
۱۲۳۹Nمجرم شاهیم ما را عفو خواه * ای تو خاص الخاص درگاه اله
۱۲۴۰Nعفو کرد و در زمان نیکو شدند * پیش موسی بر زمین سر می‌زدند
۱۲۴۱Nگفت موسی عفو کردم ای کرام * گشت بر دوزخ تن و جانتان حرام
۱۲۴۲Nمن شما را خود ندیدم ای دو یار * اعجمی سازید خود را ز اعتذار
۱۲۴۳Nهمچنان بیگانه شکل و آشنا * در نبرد آیید بهر پادشا
۱۲۴۴Nپس زمین را بوسه دادند و شدند * انتظار وقت و فرصت می‌بدند