block:3024
۷۹۰ | Q | گفت یزدان مر نبی را در مساق | * | یک نشانی سهلتر ز اهلِ نفاق |
۷۹۰ | N | گفت یزدان مر نبی را در مساق | * | یک نشانی سهلتر ز اهل نفاق |
۷۹۱ | Q | گر منافق زفت باشد نغز و هَوْل | * | وا شناسی مر ورا در لحن و قول |
۷۹۱ | N | گر منافق زفت باشد نغز و هول | * | واشناسی مر و را در لحن و قول |
۷۹۲ | Q | چون سُفالین کوزهها را میخری | * | امتحانی میکنی ای مُشتری |
۷۹۲ | N | چون سفالین کوزهها را میخری | * | امتحانی میکنی ای مشتری |
۷۹۳ | Q | میزنی دستی بر آن کوزه چرا | * | تا شناسی از طنین اِشْکسته را |
۷۹۳ | N | میزنی دستی بر آن کوزه چرا | * | تا شناسی از طنین اشکسته را |
۷۹۴ | Q | بانگِ اشکسته دگرگون میبود | * | بانگ چاووشست پیشش میرود |
۷۹۴ | N | بانگ اشکسته دگرگون میبود | * | بانگ چاووش است پیشش میرود |
۷۹۵ | Q | بانگ میآید که تعریفش کند | * | همچو مَصْدَر فِعْل تصریفش کند |
۷۹۵ | N | بانگ میآید که تعریفش کند | * | همچو مصدر فعل تصریفش کند |
۷۹۶ | Q | چون حدیثَ امتحان رُویی نمود | * | یادم آمد قصهٔ هاروت زود |
۷۹۶ | N | چون حدیث امتحان رویی نمود | * | یادم آمد قصهی هاروت زود |