vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3014

قصهٔ اهل ضَروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قِطاف کنند
۴۷۴Qقصهٔ اصحابِ ضَرْوان خوانده‌ای * پس چرا در حیله‌جویی مانده‌ای
۴۷۴Nقصه‌ی اصحاب ضروان خوانده‌ای * پس چرا در حیله‌ جویی مانده‌ای
۴۷۵Qحیله می‌کردند کژدم نیشِ چند * که بُرند از روزی درویشِ چند
۴۷۵Nحیله می‌کردند کژدم نیش چند * که برند از روزی درویش چند
۴۷۶Qشب همه شب می‌سگالیدند مکر * رُوی در رُو کرده چندین عَمْرو و بَکرْ
۴۷۶Nشب همه شب می‌سگالیدند مکر * روی در رو کرده چندین عمرو و بکر
۴۷۷Qخُفْیه می‌گفتند سِرها آن بدان * تا نباید که خدا در یابد آن
۴۷۷Nخفیه می‌گفتند سرها آن بدان * تا نباید که خدا در یابد آن
۴۷۸Qبا گِل انداینده اِسْگالیده گِل * دستْ کاری می‌کند پنهان ز دِل
۴۷۸Nبا گل انداینده اسگالیده گل * دست کاری می‌کند پنهان ز دل
۴۷۹Qگفت أَلا یَعْلَمْ هَواکَ مَنْ خََلق * إِنَّ فی نَجْواکَ صِدْقًا أَمْ مَلَق
۴۷۹Nگفت أ لا یعلم هواک من خلق * إن فی نجواک صدقا أم ملق
۴۸۰Qکَیْفَ یَغْفُلْ عَنْ ظَعینٍ قَدْ غَدا * مَنْ یُعایِنْ أَیْنَ مَثْواهُ غدَا
۴۸۰Nکیف یغفل عن ظعین قد غدا * من یعاین این مثواه غدا
۴۸۱Qأَیْنَما قَدْ هَبَطا أَوْ صَعِدَا * قَدْ تَوَلَّاهُ وَ أَحْصَی عَدَدَا
۴۸۱Nأینما قد هبطا أو صعدا * قد تولاه و احصی عددا
۴۸۲Qگوش را اکنون ز غفلت پاک کن * استماعِ هجرِ آن غمناک کن
۴۸۲Nگوش را اکنون ز غفلت پاک کن * استماع هجر آن غمناک کن
۴۸۳Qآن زکاتی دان که غمگین را دهی * گوش را چون پیشِ دَسْتانش نهی
۴۸۳Nآن زکاتی دان که غمگین را دهی * گوش را چون پیش دستانش نهی
۴۸۴Qبشْنوی غمهای رنجورانِ دل * فاقهٔ جانِ شریف از آب و گِل
۴۸۴Nبشنوی غمهای رنجوران دل * فاقه‌ی جان شریف از آب و گل
۴۸۵Qخانهٔ پُر دود دارد پُر فَنی * مر وَرا بگْشا ز اِصغا رَوزنی
۴۸۵Nخانه‌ی پر دود دارد پر فنی * مر و را بگشا ز اصغا روزنی
۴۸۶Qگوشِ تو او را چو راهِ دَم شود * دودِ تلخ از خانهٔ او کم شود
۴۸۶Nگوش تو او را چو راه دم شود * دود تلخ از خانه‌ی او کم شود
۴۸۷Qغمگساری کن تو با ما ای رَوی * گر بسوی ربِّ أَعْلَی می‌روی
۴۸۷Nغم گساری کن تو با ما ای روی * گر به سوی رب اعلی می‌روی
۴۸۸Qاین ترددّ حبس و زندانی بود * که بنگْذارد که جان سویی رود
۴۸۸Nاین تردد حبس و زندانی بود * که بنگذارد که جان سویی رود
۴۸۹Qاین بدین سو آن بدان سو می‌کَشَد * هر یکی گویا منم راه رَشَد
۴۸۹Nاین بدین سو آن بدان سو می‌کشد * هر یکی گویا منم راه رشد
۴۹۰Qاین تردُّد عَقْبهٔ راهِ حقست * ای خُنُک آن را که پایش مُطْلَقست
۴۹۰Nاین تردد عقبه‌ی راه حق است * ای خنک آن را که پایش مطلق است
۴۹۱Qبی‌تردُّد می‌رود در راهِ راست * ره نمی‌دانی بجُو گامش کجاست
۴۹۱Nبی‌تردد می‌رود در راه راست * ره نمی‌دانی بجو گامش کجاست
۴۹۲Qگامِ آهو را بگیر و رَو مُعاف * تا رسی از گامِ آهو تا بناف
۴۹۲Nگام آهو را بگیر و رو معاف * تا رسی از گام آهو تا به ناف
۴۹۳Qزین رَوِش بر اوجِ اَنْوَر می‌روی * ای برادر گر بر آذَر می‌روی
۴۹۳Nزین روش بر اوج انور می‌روی * ای برادر گر بر آذر می‌روی
۴۹۴Qنه ز دریا ترس و نه از موج و کف * چون شنیدی تو خطابِ لا تَخَفْ
۴۹۴Nنی ز دریا ترس و نی از موج و کف * چون شنیدی تو خطاب‌ لا تَخَفْ
۴۹۵Qلا تَخَفْ‌ دان چونکه خوفت داد حق * نان فرستد چون فرستادت طبق
۴۹۵Nلا تَخَفْ‌ دان چون که خوفت داد حق * نان فرستد چون فرستادت طبق
۴۹۶Qخوف آن کس راست کو را خَوْف نیست * غصهٔ آن کس را کش اینجا طوف نیست
۴۹۶Nخوف آن کس راست کاو را خوف نیست * غصه‌ی آن کس را کش اینجا طوف نیست