vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3013

دعوت باز بطّان را از آب بصحرا
۴۳۲Qباز گوید بطّ را کز آب خیز * تا ببینی دشتها را قندریز
۴۳۲Nباز گوید بط را کز آب خیز * تا ببینی دشتها را قند ریز
۴۳۳Qبطِّ عاقل گویدش ای باز دُور * آب ما را حصن و امنست و سرور
۴۳۳Nبط عاقل گویدش ای باز دور * آب ما را حصن و امن است و سرور
۴۳۴Qدیو چون باز آمد ای بطّان شتاب * هین ببیرون کم رَوید از حصنِ آب
۴۳۴Nدیو چون باز آمد ای بطان شتاب * هین به بیرون کم روید از حصن آب
۴۳۵Qباز را گویند رَو رَو باز گرد * از سَرِ ما دست‌دار ای پای‌مَرْد
۴۳۵Nباز را گویند رو رو باز گرد * از سر ما دست‌دار ای پای مرد
۴۳۶Qما بَری از دعوتت دعوت ترا * ما ننوشیم این دَمِ تو کافرا
۴۳۶Nما بری از دعوتت دعوت ترا * ما ننوشیم این دم تو کافرا
۴۳۷Qحصن ما را قند و قندستان ترا * من نخواهم هَدْیه‌ات بِسْتان ترا
۴۳۷Nحصن ما را قند و قندستان ترا * من نخواهم هدیه‌ات بستان ترا
۴۳۸Qچونک جان باشد نیاید لُوت کم * چونک لشکر هست کم ناید عَلَم
۴۳۸Nچون که جان باشد نیاید لوت کم * چون که لشکر هست کم ناید علم
۴۳۹Qخواجهٔ حازم بسی عذر آورید * بس بهانه کرد با دیوِ مَرید
۴۳۹Nخواجه‌ی حازم بسی عذر آورید * بس بهانه کرد با دیو مرید
۴۴۰Qگفت این دم کارها دارم مُهِم * گر بیایم آن نگردد منتظِم
۴۴۰Nگفت این دم کارها دارم مهم * گر بیایم آن نگردد منتظم
۴۴۱Qشاه کاری ناز کم فرموده است * ز انتظارم شاه شب نغْنوده است
۴۴۱Nشاه کاری ناز کم فرموده است * ز انتظارم شاه شب نغنوده است
۴۴۲Qمن نیازم ترکِ امرِ شاه کرد * من نتانم شد برِ شه روی‌زرد
۴۴۲Nمن نیازم ترک امر شاه کرد * من نتانم شد بر شه روی زرد
۴۴۳Qهر صباح و هر مسا سرهنگِ خاص * می‌رسد از من همی‌جوید مَناص
۴۴۳Nهر صباح و هر مسا سرهنگ خاص * می‌رسد از من همی‌جوید مناص
۴۴۴Qتو روا داری که آیم سوی ده * تا در ابرو افکند سلطان گره
۴۴۴Nتو روا داری که آیم سوی ده * تا در ابرو افکند سلطان گره
۴۴۵Qبعد از آن درمان خشمش چون کنم * زنده خود را زین مگر مدفون کنم
۴۴۵Nبعد از آن درمان خشمش چون کنم * زنده خود را زین مگر مدفون کنم
۴۴۶Qزین نَمَط او صد بهانه باز گفت * حیله‌ها با حکمِ حق نَفْتاد جُفت
۴۴۶Nزین نمط او صد بهانه باز گفت * حیله‌ها با حکم حق نفتاد جفت
۴۴۷Qگر شود ذرّات عالم حیله پیچ * با قضای آسمان هیچند هیچ
۴۴۷Nگر شود ذرات عالم حیله پیچ * با قضای آسمان هیچند هیچ
۴۴۸Qچون گریزد این زمین از آسمان * چون کند او خویش را از وی نهان
۴۴۸Nچون گریزد این زمین از آسمان * چون کند او خویش را از وی نهان
۴۴۹Qهرچ آید ز آسمان سوی زمین * نی مَفِر دارد نه چاره نی کمین
۴۴۹Nهر چه آید ز آسمان سوی زمین * نی مفر دارد نه چاره نی کمین
۴۵۰Qآتش از خورشید می‌بارد بَرُو * او بپیشِ آتشش بنْهاده رُو
۴۵۰Nآتش از خورشید می‌بارد بر او * او به پیش آتشش بنهاده رو
۴۵۱Qور همی طوفان کند باران بَرُو * شهرها را می‌کند ویران بَرُو
۴۵۱Nور همی طوفان کند باران بر او * شهرها را می‌کند ویران بر او
۴۵۲Qاو شده تسلیم او ایُّوب‌وار * کی اسیرم هرچ می‌خواهی بیار
۴۵۲Nاو شده تسلیم او ایوب‌وار * که اسیرم هر چه می‌خواهی بیار
۴۵۳Qای که جُزوِ این زمینی سَر مکَش * چونک بینی حکمِ یزدان در مکش
۴۵۳Nای که جزو این زمینی سر مکش * چون که بینی حکم یزدان در مکش
۴۵۴Qچون‌ خَلَقْناکُمْ‌ شنودی‌ مِنْ تُرابٍ * خاک باشی جُست از تو، رُو متاب
۴۵۴Nچون‌ خَلَقْناکُمْ‌ شنودی‌ مِنْ تُرابٍ * خاک باشی جست از تو، رو متاب
۴۵۵Qبین که اندر خاک تخمی کاشتم * گَردِ خاکی و مَنَش افراشتم
۴۵۵Nبین که اندر خاک تخمی کاشتم * گرد خاکی و منش افراشتم
۴۵۶Qحَمْلهٔ دیگر تو خاکی پیشه گیر * تا کنم بر جملهٔ میرانت امیر
۴۵۶Nحمله‌ی دیگر تو خاکی پیشه گیر * تا کنم بر جمله میرانت امیر
۴۵۷Qآب از بالا بپستی در رود * آنگه از پستی ببالا بر رود
۴۵۷Nآب از بالا به پستی در رود * آن گه از پستی به بالا بر رود
۴۵۸Qگندم از بالا بزیرِ خاک شد * بعد از آن او خوشه و چالاک شد
۴۵۸Nگندم از بالا به زیر خاک شد * بعد از آن او خوشه و چالاک شد
۴۵۹Qدانهٔ هر میوه آمد در زمین * بعد از آن سَرها بر آورد از دفین
۴۵۹Nدانه‌ی هر میوه آمد در زمین * بعد از آن سرها بر آورد از دفین
۴۶۰Qاصلِ نعمتها ز گردون تا بخاک * زیر آمد شد غذای جانِ پاک
۴۶۰Nاصل نعمتها ز گردون تا به خاک * زیر آمد شد غذای جان پاک
۴۶۱Qاز تواضع چون ز گردون شد بزیر * گشت جُزْوِ آدمی حَیِّ دلیر
۴۶۱Nاز تواضع چون ز گردون شد به زیر * گشت جزو آدمی حی دلیر
۴۶۲Qپس صفاتِ آدمی شد آن جَماد * بر فرازِ عرش پرّان گشت شاد
۴۶۲Nپس صفات آدمی شد آن جماد * بر فراز عرش پران گشت شاد
۴۶۳Qکز جهانِ زنده ز اوّل آمدیم * باز از پستی سوی بالا شدیم
۴۶۳Nکز جهان زنده ز اول آمدیم * باز از پستی سوی بالا شدیم
۴۶۴Qجمله اجزا در تحرّک در سکون * ناطقان کِإنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
۴۶۴Nجمله اجزا در تحرک در سکون * ناطقان کإنا إِلَیْهِ راجِعُونَ
۴۶۵Qذکر و تسبیحاتِ اجزای نهان * غُلْغُلی افکنْد اندر آسمان
۴۶۵Nذکر و تسبیحات اجزای نهان * غلغلی افکند اندر آسمان
۴۶۶Qچون قضا آهنگِ نارنجات کرد * روستایی شهریی را مات کرد
۴۶۶Nچون قضا آهنگ نیرنجات کرد * روستایی شهریی را مات کرد
۴۶۷Qبا هزاران حزم خواجه مات شد * ز آن سفر در مَعْرِضِ آفات شد
۴۶۷Nبا هزاران حزم خواجه مات شد * ز آن سفر در معرض آفات شد
۴۶۸Qاعتمادش بر ثباتِ خویش بود * گرچه که بُد نیمِ سَیْلش در ربود
۴۶۸Nاعتمادش بر ثبات خویش بود * گر چه که بد نیم سیلش در ربود
۴۶۹Qچون قضا بیرون کند از چرخ سَر * عاقلان گردند جمله کُور و کر
۴۶۹Nچون قضا بیرون کند از چرخ سر * عاقلان گردند جمله کور و کر
۴۷۰Qماهیان افتند از دریا برون * دام گیرد مرغِ پرّان را زبون
۴۷۰Nماهیان افتند از دریا برون * دام گیرد مرغ پران را زبون
۴۷۱Qتا پری و دیو در شیشه شود * بلک هاروتی ببابل در رود
۴۷۱Nتا پری و دیو در شیشه شود * بلکه هاروتی به بابل در رود
۴۷۲Qجز کسی کاندر قضا اندر گریخت * خونِ او را هیچ تربیعی نریخت
۴۷۲Nجز کسی کاندر قضای حق گریخت * خون او را هیچ تربیعی نریخت
۴۷۳Qغیرِ آنکِ در گریزی در قضا * هیچ حیله ندْهدت از وی رها
۴۷۳Nغیر آن که در گریزی در قضا * هیچ حیله ندهدت از وی رها