vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3007

بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبَّیک گفتن حقّ است
۱۸۹Qآن یکی اللَّه می‌گفتی شبی * تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی
۱۸۹Nآن یکی اللَّه می‌گفتی شبی * تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی
۱۹۰Qگفت شیطان آخر ای بسیار گو * این همه اللَّه را لَبَّیْک کو
۱۹۰Nگفت شیطان آخر ای بسیار گو * این همه اللَّه را لبیک کو
۱۹۱Qمی‌نیاید یک جواب از پیشِ تخت * چند اللَّه می‌زنی با رویِ سخت
۱۹۱Nمی‌نیاید یک جواب از پیش تخت * چند اللَّه می‌زنی با روی سخت
۱۹۲Qاو شکسته دل شد و بنْهاد سَر * دید در خواب او خَضِر را در خُضَر
۱۹۲Nاو شکسته دل شد و بنهاد سر * دید در خواب او خضر را در خضر
۱۹۳Qگفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای * چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای
۱۹۳Nگفت هین از ذکر چون وامانده‌ای * چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای
۱۹۴Qگفت لَبَّیْکم نمی‌آید جواب * ز آن همی‌ترسم که باشم رَدِّ باب
۱۹۴Nگفت لبیکم نمی‌آید جواب * ز آن همی‌ترسم که باشم رد باب
۱۹۵Qگفت آن اللَّهِ تو لَبَّیْکِ ماست * و آن نیاز و درد و سوزت پَیْکِ ماست
۱۹۵Nگفت آن اللَّه تو لبیک ماست * و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
۱۹۶Qحیله‌ها و چاره‌جوییهای تو * جذبِ ما بود و گشاد این پایِ تو
۱۹۶Nحیله‌ها و چاره جوییهای تو * جذب ما بود و گشاد این پای تو
۱۹۷Qترس و عشقِ تو کمندِ لطفِ ماست * زیرِ هر یا رَبِّ تو لَبَّیْکهاست
۱۹۷Nترس و عشق تو کمند لطف ماست * زیر هر یا رب تو لبیکهاست
۱۹۸Qجانِ جاهل زین دعا جز دُور نیست * زانک یا رَب گفتنش دستور نیست
۱۹۸Nجان جاهل زین دعا جز دور نیست * ز انکه یا رب گفتنش دستور نیست
۱۹۹Qبر دهان و بر دلش قُفلست و بند * تا ننالد با خدا وقتِ گزند
۱۹۹Nبر دهان و بر دلش قفل است و بند * تا ننالد با خدا وقت گزند
۲۰۰Qداد مر فرعون را صد ملک و مال * تا بکرد او دَعوی عزّ و جلال
۲۰۰Nداد مر فرعون را صد ملک و مال * تا بکرد او دعوی عز و جلال
۲۰۱Qدر همه عمرش ندید او دردِ سَر * تا ننالد سوی حقّ آن بدْگُهَر
۲۰۱Nدر همه عمرش ندید او درد سر * تا ننالد سوی حق آن بد گهر
۲۰۲Qداد او را جمله ملکِ این جهان * حق ندادش درد و رنج و اندهان
۲۰۲Nداد او را جمله ملک این جهان * حق ندادش درد و رنج و اندهان
۲۰۳Qدرد آمد بهتر از مُلکِ جهان * تا بخوانی مر خدا را در نهان
۲۰۳Nدرد آمد بهتر از ملک جهان * تا بخوانی مر خدا را در نهان
۲۰۴Qخواندنِ بی‌درد از افسردگیست * خواندنِ با درد از دل‌بردگیست
۲۰۴Nخواندن بی‌درد از افسردگی است * خواندن با درد از دل بردگی است
۲۰۵Qآن کشیدن زیرِ لب آواز را * یاد کردن مَبدا و آغاز را
۲۰۵Nآن کشیدن زیر لب آواز را * یاد کردن مبدا و آغاز را
۲۰۶Qآن شده آواز صافی و حزین * ای خدا وی مُستغاث و ای مُعین
۲۰۶Nآن شده آواز صافی و حزین * ای خدا وی مستغاث و ای معین
۲۰۷Qنالهٔ سگ در رَهَش بی‌جذبه نیست * زانک هر راغب اسیرِ رَه‌زنیست
۲۰۷Nناله‌ی سگ در رهش بی‌جذبه نیست * ز انکه هر راغب اسیر ره زنی است
۲۰۸Qچون سگِ کهفی که از مُردار رَست * بر سرِ خوانِ شهنشاهان نشست
۲۰۸Nچون سگ کهفی که از مردار رست * بر سر خوان شهنشاهان نشست
۲۰۹Qتا قیامت می‌خورد او پیشِ غار * آبِ رحمت عارفانه بی‌تَغار
۲۰۹Nتا قیامت می‌خورد او پیش غار * آب رحمت عارفانه بی‌تغار
۲۱۰Qای بسا سگ‌پوست کو را نام نیست * لیک اندر پرده بی‌آن جام نیست
۲۱۰Nای بسا سگ پوست کاو را نام نیست * لیک اندر پرده بی‌آن جام نیست
۲۱۱Qجان بده از بهرِ این جام ای پسر * بی‌جهاد و صبر کَیْ باشد ظفر
۲۱۱Nجان بده از بهر این جام ای پسر * بی‌جهاد و صبر کی باشد ظفر
۲۱۲Qصبر کردن بهرِ این نبْود حَرَج * صبر کن کالصَّبْرُ مِفْتاحُ الْفَرَج
۲۱۲Nصبر کردن بهر این نبود حرج * صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
۲۱۳Qزین کمین بی‌صبر و حزمی کس نجست * حزم را خود صبر آمد پا و دست
۲۱۳Nزین کمین بی‌صبر و حزمی کس نجست * حزم را خود صبر آمد پا و دست
۲۱۴Qحزم کن از خورد کین زهرین گیاست * حزم کردن زور و نورِ انبیاست
۲۱۴Nحزم کن از خورد کاین زهرین گیاست * حزم کردن زور و نور انبیاست
۲۱۵Qکاه باشد کو به هر بادی جهد * کوه کَیْ مر باد را وَزْنی نهد
۲۱۵Nکاه باشد کاو به هر بادی جهد * کوه کی مر باد را وزنی نهد
۲۱۶Qهر طرف غولی همی‌خواند ترا * کای برادر راه خواهی هین بیا
۲۱۶Nهر طرف غولی همی‌خواند ترا * کای برادر راه خواهی هین بیا
۲۱۷Qره نمایم هَمْرَهت باشم رفیق * من قلاووزم درین راهِ دقیق
۲۱۷Nرهنمایم همرهت باشم رفیق * من قلاووزم در این راه دقیق
۲۱۸Qنه قلاووزست و نه ره داند او * یُوسُفا کم رَوْ سوی آن گرگ‌خو
۲۱۸Nنی قلاووز است و نی ره داند او * یوسفا کم رو سوی آن گرگ خو
۲۱۹Qحزم این باشد که نفْریبد ترا * چرب و نوش و دامهای این سرا
۲۱۹Nحزم این باشد که نفریبد ترا * چرب و نوش و دامهای این سرا
۲۲۰Qکه نه چَربِش دارد و نه نوش او * سِحر خواند می‌دمد در گوش او
۲۲۰Nکه نه چربش دارد و نی نوش او * سحر خواند می‌دمد در گوش او
۲۲۱Qکه بیا مهمانِ ما ای روشنی * خانه آنِ تُست و تو آنِ منی
۲۲۱Nکه بیا مهمان ما ای روشنی * خانه آن تست و تو آن منی
۲۲۲Qحزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام * یا سقیمم خستهٔ این دَخمه‌ام
۲۲۲Nحزم آن باشد که گویی تخمه‌ام * یا سقیمم خسته‌ی این دخمه‌ام
۲۲۳Qیا سَرَم دَردست دردِ سر ببَر * یا مرا خواندست آن خالوپسر
۲۲۳Nیا سرم درد است درد سر ببر * یا مرا خوانده ست آن خالو پسر
۲۲۴Qزانک یک نُوشَت دهد با نیشها * که بکارد در تو نوشش ریشها
۲۲۴Nز انکه یک نوشت دهد با نیشها * که بکارد در تو نوشش ریشها
۲۲۵Qزرّ اگر پنجاه اگر شصتت دهد * ماهیا او گوشت در شَسْتت دهد
۲۲۵Nزر اگر پنجاه اگر شصتت دهد * ماهیا او گوشت در شستت دهد
۲۲۶Qگر دهد خود کَیْ دهد آن پُر حِیَل * جَوْزِ پوسیدست گفتارِ دَغَل
۲۲۶Nگر دهد خود کی دهد آن پر حیل * جوز پوسیده ست گفتار دغل
۲۲۷Qژَغْژَغِ آن عقل و مغزت را بَرَد * صد هزاران عقل را یک نشْمرد
۲۲۷Nژغژغ آن عقل و مغزت را برد * صد هزاران عقل را یک نشمرد
۲۲۸Qیارِ تو خورجینِ تُست و کیسه‌ات * گر تو رامینی مجُو جز ویسه‌ات
۲۲۸Nیار تو خورجین تست و کیسه‌ات * گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات
۲۲۹Qویسه و معشوقِ تو هم ذاتِ تُست * وین برونیها همه آفاتِ تُست
۲۲۹Nویسه و معشوق تو هم ذات تست * وین برونیها همه آفات تست
۲۳۰Qحزم آن باشد که چون دعوت کنند * تو نگویی مست و خواهانِ منند
۲۳۰Nحزم آن باشد که چون دعوت کنند * تو نگویی مست و خواهان منند
۲۳۱Qدعوتِ ایشان صفیرِ مرغ دان * که کند صیّاد در مَکمَن نهان
۲۳۱Nدعوت ایشان صفیر مرغ دان * که کند صیاد در مکمن نهان
۲۳۲Qمرغِ مرده پیش بنْهاده که این * می‌کند این بانگ و آواز و حنین
۲۳۲Nمرغ مرده پیش بنهاده که این * می‌کند این بانگ و آواز و حنین
۲۳۳Qمرغ پندارد که جنسِ اوست او * جمع آید بر دَرَدشان پوست او
۲۳۳Nمرغ پندارد که جنس اوست او * جمع آید بر دردشان پوست او
۲۳۴Qجز مگر مرغی که حزمش داد حق * تا نگردد گیجِ آن دانه و مَلَق
۲۳۴Nجز مگر مرغی که حزمش داد حق * تا نگردد گیج آن دانه و ملق
۲۳۵Qهست بی‌حزمی پشیمانی یقین * بشْنو این افسانه را در شرح این
۲۳۵Nهست بی‌حزمی پشیمانی یقین * بشنو این افسانه را در شرح این