vol.6

Qūniyah Nicholson both

block:6003

title of 6003
۱۸۳Nای ضیاء الحق حسام الدین بیا * ای صقال روح و سلطان الهدی
۱۸۴Nمثنوی را مسرح مشروح ده * صورت امثال او را روح ده
۱۸۵Nتا حروفش جمله عقل و جان شوند * سوی خلدستان جان پران شوند
۱۸۶Nهم به سعی تو ز ارواح آمدند * سوی دام حرف و مستحقن شدند
۱۸۷Nباد عمرت در جهان همچون خضر * جان فزا و دستگیر و مستمر
۱۸۸Nچون خضر و الیاس مانی در جهان * تا زمین گردد ز لطفت آسمان
۱۸۹Nگفتمی از لطف تو جزوی ز صد * گر نبودی طمطراق چشم بد
۱۹۰Nلیک از چشم بد زهر آب دم * زخمهای روح فرسا خورده‌ام
۱۹۱Nجز به رمز ذکر حال دیگران * شرح حالت می‌نیارم در بیان
۱۹۲Nاین بهانه هم ز دستان دلی است * که از او پاهای دل اندر گلی است
۱۹۳Nصد دل و جان عاشق صانع شده * چشم بد یا گوش بد مانع شده
۱۹۴Nخود یکی بو طالب آن عم رسول * می‌نمودش شنعه‌ی عربان مهول
۱۹۵Nکه چه گویندم عرب کز طفل خود * او بگردانید دین معتمد
۱۹۶Nگفتش ای عم یک شهادت تو بگو * تا کنم با حق خصومت بهر تو
۱۹۷Nگفت لیکن فاش گردد از سماع * کل سر جاوز الاثنین شاع
۱۹۸Nمن بمانم در زبان این عرب * پیش ایشان خوار گردم زین سبب
۱۹۹Nلیک گر بودیش لطف ما سبق * کی بدی این بد دلی با جذب حق
۲۰۰Nالغیاث ای تو غیاث المستغیث * زین دو شاخه‌ی اختیارات خبیث
۲۰۱Nمن ز دستان و ز مکر دل چنان * مات گشتم که بماندم از فغان
۲۰۲Nمن که باشم چرخ با صد کار و بار * زین کمین فریاد کرد از اختیار
۲۰۳Nکای خداوند کریم و بردبار * ده امانم زین دو شاخه‌ی اختیار
۲۰۴Nجذب یک راهه‌ی‌ الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ * به ز دو راه تردد ای کریم
۲۰۵Nزین دو ره گر چه همه‌ی مقصد تویی * لیک خود جان کندن آمد این دویی
۲۰۶Nزین دو ره گر چه بجز تو عزم نیست * لیک هرگز رزم همچون بزم نیست
۲۰۷Nدر نبی بشنو بیانش از خدا * آیت اشفقن ان یحملنها
۲۰۸Nاین تردد هست در دل چون وغا * کاین بود به یا که آن حال مرا
۲۰۹Nدر تردد می‌زند بر همدگر * خوف و امید بهی در کر و فر