block:6003
۱۸۳ | N | ای ضیاء الحق حسام الدین بیا | * | ای صقال روح و سلطان الهدی |
۱۸۴ | N | مثنوی را مسرح مشروح ده | * | صورت امثال او را روح ده |
۱۸۵ | N | تا حروفش جمله عقل و جان شوند | * | سوی خلدستان جان پران شوند |
۱۸۶ | N | هم به سعی تو ز ارواح آمدند | * | سوی دام حرف و مستحقن شدند |
۱۸۷ | N | باد عمرت در جهان همچون خضر | * | جان فزا و دستگیر و مستمر |
۱۸۸ | N | چون خضر و الیاس مانی در جهان | * | تا زمین گردد ز لطفت آسمان |
۱۸۹ | N | گفتمی از لطف تو جزوی ز صد | * | گر نبودی طمطراق چشم بد |
۱۹۰ | N | لیک از چشم بد زهر آب دم | * | زخمهای روح فرسا خوردهام |
۱۹۱ | N | جز به رمز ذکر حال دیگران | * | شرح حالت مینیارم در بیان |
۱۹۲ | N | این بهانه هم ز دستان دلی است | * | که از او پاهای دل اندر گلی است |
۱۹۳ | N | صد دل و جان عاشق صانع شده | * | چشم بد یا گوش بد مانع شده |
۱۹۴ | N | خود یکی بو طالب آن عم رسول | * | مینمودش شنعهی عربان مهول |
۱۹۵ | N | که چه گویندم عرب کز طفل خود | * | او بگردانید دین معتمد |
۱۹۶ | N | گفتش ای عم یک شهادت تو بگو | * | تا کنم با حق خصومت بهر تو |
۱۹۷ | N | گفت لیکن فاش گردد از سماع | * | کل سر جاوز الاثنین شاع |
۱۹۸ | N | من بمانم در زبان این عرب | * | پیش ایشان خوار گردم زین سبب |
۱۹۹ | N | لیک گر بودیش لطف ما سبق | * | کی بدی این بد دلی با جذب حق |
۲۰۰ | N | الغیاث ای تو غیاث المستغیث | * | زین دو شاخهی اختیارات خبیث |
۲۰۱ | N | من ز دستان و ز مکر دل چنان | * | مات گشتم که بماندم از فغان |
۲۰۲ | N | من که باشم چرخ با صد کار و بار | * | زین کمین فریاد کرد از اختیار |
۲۰۳ | N | کای خداوند کریم و بردبار | * | ده امانم زین دو شاخهی اختیار |
۲۰۴ | N | جذب یک راههی الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ | * | به ز دو راه تردد ای کریم |
۲۰۵ | N | زین دو ره گر چه همهی مقصد تویی | * | لیک خود جان کندن آمد این دویی |
۲۰۶ | N | زین دو ره گر چه بجز تو عزم نیست | * | لیک هرگز رزم همچون بزم نیست |
۲۰۷ | N | در نبی بشنو بیانش از خدا | * | آیت اشفقن ان یحملنها |
۲۰۸ | N | این تردد هست در دل چون وغا | * | کاین بود به یا که آن حال مرا |
۲۰۹ | N | در تردد میزند بر همدگر | * | خوف و امید بهی در کر و فر |