vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4108

title of 4108
۲۷۷۹Nآن امیران عرب گرد آمدند * نزد پیغمبر منازع می‌شدند
۲۷۸۰Nکه تو میری هر یک از ما هم امیر * بخش کن این ملک و بخش خود بگیر
۲۷۸۱Nهر یکی در بخش خود انصاف جو * تو ز بخش ما دو دست خود بشو
۲۷۸۲Nگفت میری مر مرا حق داده است * سروری و امر مطلق داده است
۲۷۸۳Nکاین قرآن احمد است و دور او * هین بگیرید امر او را اتَّقُوا
۲۷۸۴Nقوم گفتندش که ما هم ز آن قضا * حاکمیم و داد امیری‌مان خدا
۲۷۸۵Nگفت لیکن مر مرا حق ملک داد * مر شما را عاریت از بهر زاد
۲۷۸۶Nمیری من تا قیامت باقی است * میری عاریتی خواهد شکست
۲۷۸۷Nقوم گفتند ای امیر افزون مگو * چیست حجت بر فزون جویی تو
۲۷۸۸Nدر زمان ابری بر آمد ز امر مر * سیل آمد گشت آن اطراف پر
۲۷۸۹Nرو به شهر آورد سیل بس مهیب * اهل شهر افغان کنان جمله رعیب
۲۷۹۰Nگفت پیغمبر که وقت امتحان * آمد اکنون تا گمان گردد عیان
۲۷۹۱Nهر امیری نیزه‌ی خود در فکند * تا شود در امتحان آن سیل بند
۲۷۹۲Nپس قضیب انداخت در وی مصطفی * آن قضیب معجز فرمان روا
۲۷۹۳Nنیزه‌ها را همچو خاشاکی ربود * آب تیز سیل پر جوش عنود
۲۷۹۴Nنیزه‌ها گم گشت جمله و آن قضیب * بر سر آب ایستاده چون رقیب
۲۷۹۵Nز اهتمام آن قضیب آن سیل زفت * رو بگردانید و آن سیلاب رفت
۲۷۹۶Nچون بدیدند از وی آن امر عظیم * پس مقر گشتند آن میران ز بیم
۲۷۹۷Nجز سه کس که حقد ایشان چیره بود * ساحرش گفتند و کاهن از جحود
۲۷۹۸Nملک بر بسته چنان باشد ضعیف * ملک بر رسته چنین باشد شریف
۲۷۹۹Nنیزه‌ها را گر ندیدی با قضیب * نامشان بین نام او بین ای نجیب
۲۸۰۰Nنامشان را سیل تیز مرگ برد * نام او و دولت تیزش نمرد
۲۸۰۱Nپنج نوبت می‌زنندش بر دوام * همچنین هر روز تا روز قیام
۲۸۰۲Nگر ترا عقل است کردم لطفها * ور خری آورده‌ام خر را عصا
۲۸۰۳Nآن چنان زین آخورت بیرون کنم * کز عصا گوش و سرت پر خون کنم
۲۸۰۴Nاندرین آخور خران و مردمان * می‌نیابند از جفای تو امان
۲۸۰۵Nنک عصا آورده‌ام بهر ادب * هر خری را کاو نباشد مستحب
۲۸۰۶Nاژدهایی می‌شود در قهر تو * کاژدهایی گشته‌ای در فعل و خو
۲۸۰۷Nاژدهای کوهیی تو بی‌امان * لیک بنگر اژدهای آسمان
۲۸۰۸Nاین عصا از دوزخ آمد چاشنی * که هلا بگریز اندر روشنی
۲۸۰۹Nور نه درمانی تو در دندان من * مخلصت نبود ز در بندان من
۲۸۱۰Nاین عصایی بود این دم اژدهاست * تا نگویی دوزخ یزدان کجاست