vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4094

title of 4094
۲۴۸۷Nز آهن تیره به قدرت می‌نمود * واقعاتی که در آخر خواست بود
۲۴۸۸Nتا کنی کمتر تو آن ظلم و بدی * آن همی‌دیدی و بدتر می‌شدی
۲۴۸۹Nنقشهای زشت خوابت می‌نمود * می‌رمیدی ز آن و آن نقش تو بود
۲۴۹۰Nهمچو آن زنگی که در آیینه دید * روی خود را زشت و بر آیینه رید
۲۴۹۱Nکه چه زشتی لایق اینی و بس * زشتیم آن تو است ای کور خس
۲۴۹۲Nاین حدث بر روی زشتت می‌کنی * نیست بر من ز انکه هستم روشنی
۲۴۹۳Nگاه می‌دیدی لباست سوخته * گه دهان و چشم تو بر دوخته
۲۴۹۴Nگاه حیوان قاصد خونت شده * گه سر خود را به دندان دده
۲۴۹۵Nگه نگون اندر میان آب ریز * گه غریق سیل خون آمیز تیز
۲۴۹۶Nگه ندات آمد از این چرخ نقی * که شقیی و شقیی و شقی
۲۴۹۷Nگه ندات آمد صریحا از جبال * که برو هستی ز اصحاب الشمال
۲۴۹۸Nگه ندا می‌آمدت از هر جماد * تا ابد فرعون در دوزخ فتاد
۲۴۹۹Nزین بترها که نمی‌گویم ز شرم * تا نگردد طبع معکوس تو گرم
۲۵۰۰Nاندکی گفتم به تو ای ناپذیر * ز اندکی دانی که هستم من خبیر
۲۵۰۱Nخویشتن را کور می‌کردی و مات * تا نیندیشی ز خواب و واقعات
۲۵۰۲Nچند بگریزی نک آمد پیش تو * کوری ادراک مکر اندیش تو