block:3181
۳۷۸۹ | Q | شمعِ مریم را بِهِل افروخته | * | که بُخارا میرود آن سوخته |
۳۷۸۹ | N | شمع مریم را بهل افروخته | * | که بخارا میرود آن سوخته |
۳۷۹۰ | Q | سخت بیصبر و در آتشدانِ تیز | * | رُو سوی صدرِ جهان میکن گریز |
۳۷۹۰ | N | سخت بیصبر و در آتشدان تیز | * | رو سوی صدر جهان میکن گریز |
۳۷۹۱ | Q | این بُخارا مَنْبَعِ دانش بود | * | پس بُخاراییست هرک آنش بود |
۳۷۹۱ | N | این بخارا منبع دانش بود | * | پس بخارایی است هرک آنش بود |
۳۷۹۲ | Q | پیشِ شیخی در بخارا اندری | * | تا بخواری در بخارا ننگری |
۳۷۹۲ | N | پیش شیخی در بخارا اندری | * | تا به خواری در بخارا ننگری |
۳۷۹۳ | Q | جز بخواری در بخارای دلش | * | راه ندْهد جزر و مَدِّ مُشکلش |
۳۷۹۳ | N | جز به خواری در بخارای دلش | * | راه ندهد جزر و مد مشکلش |
۳۷۹۴ | Q | ای خنک آن را که ذَلَّت نَفْسُهُ | * | وای آنکس را که یُرَدِی رَفْسُهُ |
۳۷۹۴ | N | ای خنک آن را که ذلت نفسه | * | وای آن کس را که یردی رفسه |
۳۷۹۵ | Q | فُرقتِ صدرِ جهان در جانِ او | * | پاره پاره کرده بود ارکانِ او |
۳۷۹۵ | N | فرقت صدر جهان در جان او | * | پاره پاره کرده بود ارکان او |
۳۷۹۶ | Q | گفت برخیزم هم آنجا وا روم | * | کافر ار گشتم دگر ره بگْروم |
۳۷۹۶ | N | گفت برخیزم هم آن جا واروم | * | کافر ار گشتم دگر ره بگروم |
۳۷۹۷ | Q | وا روم آنجا بیفتم پیشِ او | * | پیشِ آن صدرِ نکو اندیشِ او |
۳۷۹۷ | N | واروم آن جا بیفتم پیش او | * | پیش آن صدر نکو اندیش او |
۳۷۹۸ | Q | گویم افکندم بپیشت جانِ خویش | * | زنده کن یا سَر ببُر ما را چو میش |
۳۷۹۸ | N | گویم افکندم به پیشت جان خویش | * | زنده کن یا سر ببر ما را چو میش |
۳۷۹۹ | Q | کُشته و مرده بپیشت ای قَمَر | * | به که شاهِ زندگان جایِ دگر |
۳۷۹۹ | N | کشته و مرده به پیشت ای قمر | * | به که شاه زندگان جای دگر |
۳۸۰۰ | Q | آزمودم من هزاران بار بیش | * | بیتو شیرین مینبینم عیشِ خویش |
۳۸۰۰ | N | آزمودم من هزاران بار بیش | * | بیتو شیرین مینبینم عیش خویش |
۳۸۰۱ | Q | غَنِّ لی یا مُنْیتی لَحَنَ ٱلنُّشُور | * | اُبْرُکی یا نَاقَتِی تَمَّ ٱلسُّرُور |
۳۸۰۱ | N | غن لی یا منیتی لحن النشور | * | ابرکی یا ناقتی تم السرور |
۳۸۰۲ | Q | اِبْلَعی یا أَرْضُ دَمْعی قد کَفَی | * | اِشْرَبی یا نَفْسُ ورْداً قَدْ صَفَا |
۳۸۰۲ | N | ابلعی یا أرض دمعی قد کفی | * | اشربی یا نفس وردا قد صفا |
۳۸۰۳ | Q | عُدتَ یا عِیدِی إِلَیْنا مَرْحَبَا | * | نِعْمَ ما رَوَّحْتَ یا رِیحَ ٱلصَّبَا |
۳۸۰۳ | N | عدت یا عیدی الینا مرحبا | * | نعم ما روحت یا ریح الصبا |
۳۸۰۴ | Q | گفت ای یاران روان گشتم وَداع | * | سوی آن صدری که میرست و مُطَاع |
۳۸۰۴ | N | گفت ای یاران روان گشتم وداع | * | سوی آن صدری که میر است و مطاع |
۳۸۰۵ | Q | دمبدم در سوز بریان میشوم | * | هرچه بادا باد آنجا میروم |
۳۸۰۵ | N | دمبهدم در سوز بریان میشوم | * | هر چه بادا باد آن جا میروم |
۳۸۰۶ | Q | گرچه دل چون سنگِ خارا میکند | * | جانِ من عزمِ بخارا میکند |
۳۸۰۶ | N | گر چه دل چون سنگ خارا میکند | * | جان من عزم بخارا میکند |
۳۸۰۷ | Q | مَسْکنِ یارست و شهرِ شاهِ من | * | پیشِ عاشق این بود حُبُّ ٱلْوَطَن |
۳۸۰۷ | N | مسکن یار است و شهر شاه من | * | پیش عاشق این بود حب الوطن |