vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3181

عزم کردن آن وکیل ازعشق کی رجوع کند به بخارا لااُبالی‌وار
۳۷۸۹Qشمعِ مریم را بِهِل افروخته * که بُخارا می‌رود آن سوخته
۳۷۸۹Nشمع مریم را بهل افروخته * که بخارا می‌رود آن سوخته
۳۷۹۰Qسخت بی‌صبر و در آتشدانِ تیز * رُو سوی صدرِ جهان می‌کن گریز
۳۷۹۰Nسخت بی‌صبر و در آتشدان تیز * رو سوی صدر جهان می‌کن گریز
۳۷۹۱Qاین بُخارا مَنْبَعِ دانش بود * پس بُخاراییست هرک آنش بود
۳۷۹۱Nاین بخارا منبع دانش بود * پس بخارایی است هرک آنش بود
۳۷۹۲Qپیشِ شیخی در بخارا اندری * تا بخواری در بخارا ننگری
۳۷۹۲Nپیش شیخی در بخارا اندری * تا به خواری در بخارا ننگری
۳۷۹۳Qجز بخواری در بخارای دلش * راه ندْهد جزر و مَدِّ مُشکلش
۳۷۹۳Nجز به خواری در بخارای دلش * راه ندهد جزر و مد مشکلش
۳۷۹۴Qای خنک آن را که ذَلَّت نَفْسُهُ * وای آنکس را که یُرَدِی رَفْسُهُ
۳۷۹۴Nای خنک آن را که ذلت نفسه * وای آن کس را که یردی رفسه
۳۷۹۵Qفُرقتِ صدرِ جهان در جانِ او * پاره پاره کرده بود ارکانِ او
۳۷۹۵Nفرقت صدر جهان در جان او * پاره پاره کرده بود ارکان او
۳۷۹۶Qگفت برخیزم هم آنجا وا روم * کافر ار گشتم دگر ره بگْروم
۳۷۹۶Nگفت برخیزم هم آن جا واروم * کافر ار گشتم دگر ره بگروم
۳۷۹۷Qوا روم آنجا بیفتم پیشِ او * پیشِ آن صدرِ نکو اندیشِ او
۳۷۹۷Nواروم آن جا بیفتم پیش او * پیش آن صدر نکو اندیش او
۳۷۹۸Qگویم افکندم بپیشت جانِ خویش * زنده کن یا سَر ببُر ما را چو میش
۳۷۹۸Nگویم افکندم به پیشت جان خویش * زنده کن یا سر ببر ما را چو میش
۳۷۹۹Qکُشته و مرده بپیشت ای قَمَر * به که شاهِ زندگان جایِ دگر
۳۷۹۹Nکشته و مرده به پیشت ای قمر * به که شاه زندگان جای دگر
۳۸۰۰Qآزمودم من هزاران بار بیش * بی‌تو شیرین می‌نبینم عیشِ خویش
۳۸۰۰Nآزمودم من هزاران بار بیش * بی‌تو شیرین می‌نبینم عیش خویش
۳۸۰۱Qغَنِّ لی یا مُنْیتی لَحَنَ ٱلنُّشُور * اُبْرُکی یا نَاقَتِی تَمَّ ٱلسُّرُور
۳۸۰۱Nغن لی یا منیتی لحن النشور * ابرکی یا ناقتی تم السرور
۳۸۰۲Qاِبْلَعی یا أَرْضُ دَمْعی قد کَفَی * اِشْرَبی یا نَفْسُ ورْداً قَدْ صَفَا
۳۸۰۲Nابلعی یا أرض دمعی قد کفی * اشربی یا نفس وردا قد صفا
۳۸۰۳Qعُدتَ یا عِیدِی إِلَیْنا مَرْحَبَا * نِعْمَ ما رَوَّحْتَ یا رِیحَ ٱلصَّبَا
۳۸۰۳Nعدت یا عیدی الینا مرحبا * نعم ما روحت یا ریح الصبا
۳۸۰۴Qگفت ای یاران روان گشتم وَداع * سوی آن صدری که میرست و مُطَاع
۳۸۰۴Nگفت ای یاران روان گشتم وداع * سوی آن صدری که میر است و مطاع
۳۸۰۵Qدم‌بدم در سوز بریان می‌شوم * هرچه بادا باد آنجا می‌روم
۳۸۰۵Nدم‌به‌دم در سوز بریان می‌شوم * هر چه بادا باد آن جا می‌روم
۳۸۰۶Qگرچه دل چون سنگِ خارا می‌کند * جانِ من عزمِ بخارا می‌کند
۳۸۰۶Nگر چه دل چون سنگ خارا می‌کند * جان من عزم بخارا می‌کند
۳۸۰۷Qمَسْکنِ یارست و شهرِ شاهِ من * پیشِ عاشق این بود حُبُّ ٱلْوَطَن
۳۸۰۷Nمسکن یار است و شهر شاه من * پیش عاشق این بود حب الوطن