vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3155

استدعای آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
۳۲۶۶Qگفت موسی را یکی مردِ جوان * که بیاموزم زبانِ جانْوران
۳۲۶۶Nگفت موسی را یکی مرد جوان * که بیاموزم زبان جانوران
۳۲۶۷Qتا بود کز بانگِ حیوانات و دَد * عِبرتی حاصل کنم در دینِ خود
۳۲۶۷Nتا بود کز بانگ حیوانات و دد * عبرتی حاصل کنم در دین خود
۳۲۶۸Qچون زبانهای بنی آدم همه * در پیِ آبست و نان و دمدمه
۳۲۶۸Nچون زبانهای بنی آدم همه * در پی آب است و نان و دمدمه
۳۲۶۹Qبوک حیوانات را دَردی دگر * باشد از تدبیرِ هنگامِ گذر
۳۲۶۹Nبلکه حیوانات را دردی دگر * باشد از تدبیر هنگام گذر
۳۲۷۰Qگفت موسی رَو گذر کن زین هَوَس * کین خَطَر دارد بسی در پیش و پس
۳۲۷۰Nگفت موسی رو گذر کن زین هوس * کاین خطر دارد بسی در پیش و پس
۳۲۷۱Qعبرت و بیداری از یزدان طلب * نه از کتاب و از مقال و حرف و لب
۳۲۷۱Nعبرت و بیداری از یزدان طلب * نه از کتاب و از مقال و حرف و لب
۳۲۷۲Qگرم‌تر شد مرد ز آن منعش که کرد * گرم‌تر گردد همی از منع مرد
۳۲۷۲Nگرم‌تر شد مرد ز آن منعش که کرد * گرم‌تر گردد همی از منع مرد
۳۲۷۳Qگفت ای موسی چو نورِ تو بتافت * هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت
۳۲۷۳Nگفت ای موسی چو نور تو بتافت * هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت
۳۲۷۴Qمر مرا محروم کردن زین مُراد * لایقِ لطفت نباشد ای جَواد
۳۲۷۴Nمر مرا محروم کردن زین مراد * لایق لطفت نباشد ای جواد
۳۲۷۵Qاین زمان قایم مقامِ حق توی * یاس باشد گر مرا مانع شوی
۳۲۷۵Nاین زمان قایم مقام حق توی * یاس باشد گر مرا مانع شوی
۳۲۷۶Qگفت موسی یا رَب این مَردِ سلیم * سخره کردستش مگر دیوِ رجیم
۳۲۷۶Nگفت موسی یا رب این مرد سلیم * سخره کرده‌ستش مگر دیو رجیم
۳۲۷۷Qگر بیاموزم زیان کارش بود * ور نیاموزم دلش بَد می‌شود
۳۲۷۷Nگر بیاموزم زیان کارش بود * ور نیاموزم دلش بد می‌شود
۳۲۷۸Qگفت ای موسی بیاموزش که ما * رد نکردیم از کرم هرگز دُعا
۳۲۷۸Nگفت ای موسی بیاموزش که ما * رد نکردیم از کرم هرگز دعا
۳۲۷۹Qگفت یا رَبّ او پشیمانی خورد * دست خاید جامه‌ها را بر دَرَد
۳۲۷۹Nگفت یا رب او پشیمانی خورد * دست خاید جامه‌ها را بر درد
۳۲۸۰Qنیست قُدْرت هر کسی را سازوار * عجز بهتر مایهٔ پرهیزکار
۳۲۸۰Nنیست قدرت هر کسی را سازوار * عجز بهتر مایه‌ی پرهیزکار
۳۲۸۱Qفقر ازین رُو فخر آمد جاودان * که بتَقْوی ماند دست نارسان
۳۲۸۱Nفقر از این رو فخر آمد جاودان * که به تقوی ماند دست نارسان
۳۲۸۲Qز آن غِنا و ز آن غَنی مردود شد * که ز قدرت صبرها بَدْرُود شد
۳۲۸۲Nز آن غنا و ز آن غنی مردود شد * که ز قدرت صبرها بدرود شد
۳۲۸۳Qآدمی را عجز و فقر آمد امان * از بلای نفس پُر حرص و غَمان
۳۲۸۳Nآدمی را عجز و فقر آمد امان * از بلای نفس پر حرص و غمان
۳۲۸۴Qآن غم آمد ز آرزوهای فُضول * که بدان خُو کرده است آن صیدِ غُول
۳۲۸۴Nآن غم آمد ز آرزوهای فضول * که بدان خو کرده است آن صید غول
۳۲۸۵Qآرزوی گِل بود گِل خواره را * گُلشکر نگوارد آن بیچاره را
۳۲۸۵Nآرزوی گل بود گل خواره را * گل شکر نگوارد آن بی‌چاره را