block:3134
۲۹۰۹ | Q | انبیا گفتند کاری آفرید | * | وصفهایی که نَتان ز آن سَر کشید |
۲۹۰۹ | N | انبیا گفتند آری آفرید | * | وصفهایی که نتان ز آن سر کشید |
۲۹۱۰ | Q | و آفرید او وصفهای عارضی | * | که کسی مبغوض میگردد رضی |
۲۹۱۰ | N | و آفرید او وصفهای عارضی | * | که کسی مبغوض میگردد رضی |
۲۹۱۱ | Q | سنگ را گویی که زر شو بیهدهست | * | مسّ را گویی که زر شو راه هست |
۲۹۱۱ | N | سنگ را گویی که زر شو بیهدهست | * | مس را گویی که زر شو راه هست |
۲۹۱۲ | Q | ریگ را گویی که گل شو عاجزست | * | خاک را گویی که گل شو جایزست |
۲۹۱۲ | N | ریگ را گویی که گل شو عاجز است | * | خاک را گویی که گل شو جایز است |
۲۹۱۳ | Q | رنجها دادست کان را چاره نیست | * | آن به مثلِ لنگی و فَطْس و عَمیست |
۲۹۱۳ | N | رنجها داده ست کان را چاره نیست | * | آن به مثل لنگی و فطس و عمی است |
۲۹۱۴ | Q | رنجها دادست کان را چاره هست | * | آن به مثلِ لَقْوه و دردِ سَرست |
۲۹۱۴ | N | رنجها داده ست کان را چاره هست | * | آن به مثل لقوه و درد سر است |
۲۹۱۵ | Q | این دواها ساخت بهرِ ائتلاف | * | نیست این درد و دواها از گزاف |
۲۹۱۵ | N | این دواها ساخت بهر ائتلاف | * | نیست این درد و دواها از گزاف |
۲۹۱۶ | Q | بلک اغلب رنجها را چاره هست | * | چون بجِد جویی بیاید آن بدست |
۲۹۱۶ | N | بلکه اغلب رنجها را چاره هست | * | چون به جد جویی بیاید آن به دست |