vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3117

گریختن عیسی علیه السّلام فراز کوه از احمقان
۲۵۷۰Qعیسی مَرْیَم بکوهی می‌گریخت * شیر گویی خونِ او می‌خواست ریخت
۲۵۷۰Nعیسی مریم به کوهی می‌گریخت * شیر گویی خون او می‌خواست ریخت
۲۵۷۱Qآن یکی در پی دوید و گفت خَیْر * در پَیَت کس نیست چه گْریزی چو طَیْر
۲۵۷۱Nآن یکی در پی دوید و گفت خیر * در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر
۲۵۷۲Qبا شتاب او آنچنان می‌تاخت جُفت * کز شتابِ خود جوابِ او نگفت
۲۵۷۲Nبا شتاب او آن چنان می‌تاخت جفت * کز شتاب خود جواب او نگفت
۲۵۷۳Qیک دو میدان در پیِ عیسی براند * پس بجِدِّ جِدّ عیسی را بخواند
۲۵۷۳Nیک دو میدان در پی عیسی براند * پس به جد جد عیسی را بخواند
۲۵۷۴Qکز پیِ مَرْضاتِ حق یک لحظه بیست * که مرا اندر گریزت مشکلیست
۲۵۷۴Nکز پی مرضات حق یک لحظه بیست * که مرا اندر گریزت مشکلی است
۲۵۷۵Qاز کی این سو می‌گریزی ای کریم * نه پَیَت شیر و نه خصم و خوف و بیم
۲۵۷۵Nاز که این سو می‌گریزی ای کریم * نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
۲۵۷۶Qگفت از احمق گریزانم برَوْ * می‌رهانم خویش را بندم مشَوْ
۲۵۷۶Nگفت از احمق گریزانم برو * می‌رهانم خویش را بندم مشو
۲۵۷۷Qگفت آخر آن مسیحا نه توی * که شود کور و کر از تو مُستوی
۲۵۷۷Nگفت آخر آن مسیحا نی توی * که شود کور و کر از تو مستوی
۲۵۷۸Qگفت آری گفت آن شه نیستی * که فسونِ غیب را ماویستی
۲۵۷۸Nگفت آری گفت آن شه نیستی * که فسون غیب را ماویستی
۲۵۷۹Qچون بخوانی آن فسون بر مُرده‌ای * بر جهد چون شیرِ صید آورده‌ای
۲۵۷۹Nچون بخوانی آن فسون بر مرده‌ای * بر جهد چون شیر صید آورده‌ای
۲۵۸۰Qگفت آری آن منم گفتا که تو * نه ز گِل مرغان کنی ای خوب‌رُو
۲۵۸۰Nگفت آری آن منم گفتا که تو * نی ز گل مرغان کنی ای خوب رو
۲۵۸۱Qگفت آری گفت پس ای روحِ پاک * هرچه خواهی می‌کنی از کیست باک
۲۵۸۱Nگفت آری گفت پس ای روح پاک * هر چه خواهی می‌کنی از کیست باک
۲۵۸۲Qبا چنین برهان که باشد در جهان * که نباشد مر ترا از بندگان
۲۵۸۲Nبا چنین برهان که باشد در جهان * که نباشد مر ترا از بندگان
۲۵۸۳Qگفت عیسی که بذاتِ پاکِ حق * مُبْدِعِ تن خالقِ جان در سَبَق
۲۵۸۳Nگفت عیسی که به ذات پاک حق * مبدع تن خالق جان در سبق
۲۵۸۴Qحُرمتِ ذات و صفاتِ پاکِ او * که بود گردون گریبان چاکِ او
۲۵۸۴Nحرمت ذات و صفات پاک او * که بود گردون گریبان چاک او
۲۵۸۵Qکان فسون و اسمِ اعظم را که من * بر کَرْ و بر کُور خواندم شد حسن
۲۵۸۵Nکان فسون و اسم اعظم را که من * بر کر و بر کور خواندم شد حسن
۲۵۸۶Qبر کُهِ سنگین بخواندم شد شکاف * خِرْقه را بدْرید بر خود تا بناف
۲۵۸۶Nبر که سنگین بخواندم شد شکاف * خرقه را بدرید بر خود تا بناف
۲۵۸۷Qبر تنِ مُرده بخواندم گشت حَیْ * بر سَرِ لاشَیْ بخواندم گشت شَیْ
۲۵۸۷Nبر تن مرده بخواندم گشت حی * بر سر لا شی بخواندم گشت شی
۲۵۸۸Qخواندم آن را بر دلِ احمق بوُدّ * صد هزاران بار و درمانی نشُد
۲۵۸۸Nخواندم آن را بر دل احمق به ود * صد هزاران بار و درمانی نشد
۲۵۸۹Qسنگِ خارا گشت و ز آن خُو بر نگشت * ریگ شد کز وَیْ نرُوید هیچ کَشْت
۲۵۸۹Nسنگ خارا گشت و ز آن خو بر نگشت * ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
۲۵۹۰Qگفت حِکْمت چیست کانجا اسمِ حق * سود کرد اینجا نبود آن را سَبَق
۲۵۹۰Nگفت حکمت چیست کانجا اسم حق * سود کرد اینجا نبود آن را سبق
۲۵۹۱Qآن همان رنجست و این رنجی چرا * او نشد این را و آن را شد دوا
۲۵۹۱Nآن همان رنج است و این رنجی، چرا * او نشد این را و آن را شد دوا
۲۵۹۲Qگفت رنجِ احمقی قَهْرِ خداست * رنج و کوری نیست قهرْ آن ابتلاست
۲۵۹۲Nگفت رنج احمقی قهر خداست * رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
۲۵۹۳Qابتلا رنجیست کان رحم آورد * احمقی رنجیست کان زخم آورد
۲۵۹۳Nابتلا رنجی است کان رحم آورد * احمقی رنجی است کان زخم آورد
۲۵۹۴Qآنچ داغِ اوست مُهر او کرده است * چاره‌ای بر وَیْ نیارد بُرد دست
۲۵۹۴Nآن چه داغ اوست مهر او کرده است * چاره‌ای بر وی نیارد برد دست
۲۵۹۵Qز احمقان بگْریز چون عیسی گریخت * صحبتِ احمق بسی خونها که ریخت
۲۵۹۵Nز احمقان بگریز چون عیسی گریخت * صحبت احمق بسی خونها بریخت
۲۵۹۶Qاندک اندک آب را دُزدَد هوا * دین چنین دُزْدَد هم احمق از شما
۲۵۹۶Nاندک اندک آب را دزدد هوا * دین چنین دزدد هم احمق از شما
۲۵۹۷Qگرمیَت را دزدد و سردی دهد * همچو آن کو زیرِ کُون سنگی نهد
۲۵۹۷Nگرمی‌ات را دزدد و سردی دهد * همچو آن کاو زیر کون سنگی نهد
۲۵۹۸Qآن گریزِ عیسیی نه از بیم بود * ایمِنست او آن پیِ تعلیم بود
۲۵۹۸Nآن گریز عیسیی نه از بیم بود * ایمن است او آن پی تعلیم بود
۲۵۹۹Qزَمهریر ار پُر کند آفاق را * چه غم آن خورشیدِ با اشراق را
۲۵۹۹Nزمهریر ار پر کند آفاق را * چه غم آن خورشید با اشراق را