block:3106
۲۳۷۶ | Q | چونک داودِ نبی آمد برون | * | گفت هین چونست این احوال چون |
۲۳۷۶ | N | چون که داود نبی آمد برون | * | گفت هین چون است این احوال چون |
۲۳۷۷ | Q | مدَّعی گفت ای نبیُّ اللَّه داد | * | گاوِ من در خانهٔ او در فتاد |
۲۳۷۷ | N | مدعی گفت ای نبی اللَّه داد | * | گاو من در خانهی او در فتاد |
۲۳۷۸ | Q | کُشت گاوم را بپُرسش که چرا | * | گاوِ من کُشت او بیان کن ماجَرا |
۲۳۷۸ | N | کشت گاوم را بپرسش که چرا | * | گاو من کشت او بیان کن ماجرا |
۲۳۷۹ | Q | گفت داودش بگو ای بو ٱلکرم | * | چون تلف کردی تو مِلکِ محترم |
۲۳۷۹ | N | گفت داودش بگو ای بو الکرم | * | چون تلف کردی تو ملک محترم |
۲۳۸۰ | Q | هین پراکنده مگو حُجَّت بیار | * | تا بیک سو گردد این دعوی و کار |
۲۳۸۰ | N | هین پراکنده مگو حجت بیار | * | تا به یک سو گردد این دعوی و کار |
۲۳۸۱ | Q | گفت ای داود بودم هفت سال | * | روز و شب اندر دعا و در سؤال |
۲۳۸۱ | N | گفت ای داود بودم هفت سال | * | روز و شب اندر دعا و در سؤال |
۲۳۸۲ | Q | این همیجُستم ز یَزْدان کای خدا | * | روزیی خواهم حلال و بیعَنا |
۲۳۸۲ | N | این همیجستم ز یزدان کای خدا | * | روزیی خواهم حلال و بیعنا |
۲۳۸۳ | Q | مرد و زن بر نالهٔ من واقفاند | * | کودکان این ماجرا را واصفاند |
۲۳۸۳ | N | مرد و زن بر نالهی من واقفاند | * | کودکان این ماجرا را واصفاند |
۲۳۸۴ | Q | تو بپرس از هرکه خواهی این خبر | * | تا بگوید بیشکنجه بیضرر |
۲۳۸۴ | N | تو بپرس از هر که خواهی این خبر | * | تا بگوید بیشکنجه بیضرر |
۲۳۸۵ | Q | هم هُوَیدا پرس و هم پنهان ز خلق | * | که چه میگفت این گدای ژنده دلق |
۲۳۸۵ | N | هم هویدا پرس و هم پنهان ز خلق | * | که چه میگفت این گدای ژنده دلق |
۲۳۸۶ | Q | بعدِ این جملهٔ دعا و این فغان | * | گاوی اندر خانه دیدم ناگهان |
۲۳۸۶ | N | بعد این جملهی دعا و این فغان | * | گاوی اندر خانه دیدم ناگهان |
۲۳۸۷ | Q | چشمِ من تاریک شد نی بهرِ لُوت | * | شادی آن که قبول آمد قُنوت |
۲۳۸۷ | N | چشم من تاریک شد نی بهر لوت | * | شادی آن که قبول آمد قنوت |
۲۳۸۸ | Q | کشتم آن را تا دهم در شکرِ آن | * | که دعای من شنود آن غیبدان |
۲۳۸۸ | N | کشتم آن را تا دهم در شکر آن | * | که دعای من شنود آن غیب دان |