block:3035
۹۴۸ | Q | خود زنِ عمران که موسی بُرده بود | * | دامن اندر چید از آن آشوب و دود |
۹۴۸ | N | خود زن عمران که موسی برده بود | * | دامن اندرچید از آن آشوب و دود |
۹۴۹ | Q | آن زنانِ قابله در خانهها | * | بهرِ جاسوسی فرستاد آن دغا |
۹۴۹ | N | آن زنان قابله در خانهها | * | بهر جاسوسی فرستاد آن دغا |
۹۵۰ | Q | غَمْز کردندش که اینجا کودکیست | * | نامد او مَیْدان که در وهم و شکیست |
۹۵۰ | N | غمز کردندش که اینجا کودکی است | * | نامد او میدان که در وهم و شکی است |
۹۵۱ | Q | اندرین کوچه یکی زیبا زنیست | * | کودکی دارد و لیکن پُر فَنیست |
۹۵۱ | N | اندر این کوچه یکی زیبا زنی است | * | کودکی دارد و لیکن پر فنی است |
۹۵۲ | Q | پس عَوانان آمدند او طفل را | * | در تَنُور انداخت از امرِ خدا |
۹۵۲ | N | پس عوانان آمدند او طفل را | * | در تنور انداخت از امر خدا |
۹۵۳ | Q | وحی آمد سوی زن ز آن با خَبَر | * | که ز اصلِ آن خلیلست این پسر |
۹۵۳ | N | وحی آمد سوی زن ز آن با خبر | * | که ز اصل آن خلیل است این پسر |
۹۵۴ | Q | عصمتِ یا نَارُ کُونِی بَارِدَا | * | لا تَکُونَ النّارُ حَرًّا شارِدا |
۹۵۴ | N | عصمت یا نار کونی باردا | * | لا تکون النار حرا شاردا |
۹۵۵ | Q | زن بوَحْی انداخت او را در شَرَر | * | بر تنِ موسی نکرد آتش اثر |
۹۵۵ | N | زن به وحی انداخت او را در شرر | * | بر تن موسی نکرد آتش اثر |
۹۵۶ | Q | پس عوانان بیمراد آن سو شدند | * | باز غمَّازان کز آن واقف بُدند |
۹۵۶ | N | پس عوانان بیمراد آن سو شدند | * | باز غمازان کز آن واقف بدند |
۹۵۷ | Q | با عوانان ماجرا برداشتند | * | پیشِ فرعون از برای دانگِ چند |
۹۵۷ | N | با عوانان ماجرا برداشتند | * | پیش فرعون از برای دانگ چند |
۹۵۸ | Q | کای عوانان باز گردید آن طرف | * | نیک نیکو بنْگرید اندر غُرَف |
۹۵۸ | N | کای عوانان باز گردید آن طرف | * | نیک نیکو بنگرید اندر غرف |