block:3019
۷۲۰ | Q | کوزهها سازی ز بَرْف اندر شتا | * | کَی کند چون آب بیند آن وفا |
۷۲۰ | N | کوزهها سازی ز برف اندر شتا | * | کی کند چون آب بیند آن وفا |
۷۲۱ | Q | آن شغالی رفت اندر خُمِّ رنگ | * | اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ |
۷۲۱ | N | آن شغالی رفت اندر خم رنگ | * | اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ |
۷۲۲ | Q | پس بر آمد پوستش رنگین شده | * | که منم طاووسِ عِلّیّین شده |
۷۲۲ | N | پس بر آمد پوستش رنگین شده | * | که منم طاوس علیین شده |
۷۲۳ | Q | پشمِ رنگین رونقِ خوش یافته | * | آفتاب آن رنگها بر تافته |
۷۲۳ | N | پشم رنگین رونق خوش یافته | * | آفتاب آن رنگها بر تافته |
۷۲۴ | Q | دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد | * | خویشتن را بر شغالان عرضه کرد |
۷۲۴ | N | دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد | * | خویشتن را بر شغالان عرضه کرد |
۷۲۵ | Q | جمله گفتند ای شغالک حال چیست | * | که ترا در سَر نَشاطی مُلْتَویست |
۷۲۵ | N | جمله گفتند ای شغالک حال چیست | * | که ترا در سر نشاط ملتویست |
۷۲۶ | Q | از نَشاط از ما کرانه کردهای | * | این تکبّر از کجا آوردهای |
۷۲۶ | N | از نشاط از ما کرانه کردهای | * | این تکبر از کجا آوردهای |
۷۲۷ | Q | یک شغالی پیشِ او شد کای فلان | * | شَیْد کردی یا شدی از خوش دلان |
۷۲۷ | N | یک شغالی پیش او شد کای فلان | * | شید کردی یا شدی از خوش دلان |
۷۲۸ | Q | شَیْد کردی تا بمنبر بر جهی | * | تا ز لاف این خلق را حسرت دهی |
۷۲۸ | N | شید کردی تا بمنبر بر جهی | * | تا ز لاف این خلق را حسرت دهی |
۷۲۹ | Q | بس بکوشیدی ندیدی گرمیی | * | پس ز شَیْد آوردهای بیشرمیی |
۷۲۹ | N | بس بکوشیدی ندیدی گرمیی | * | پس ز شید آوردهای بیشرمیی |
۷۳۰ | Q | گرمی آنِ اولیا و انبیاست | * | باز بیشرمی پناهِ هر دَغاست |
۷۳۰ | N | گرمی آن اولیا و انبیاست | * | باز بیشرمی پناه هر دغاست |
۷۳۱ | Q | که التفاتِ خلق سوی خود کَشَند | * | که خوشیم و از درون بس ناخوشند |
۷۳۱ | N | که التفات خلق سوی خود کشند | * | که خوشیم و از درون بس ناخوشند |