vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5176

title of 5176
۴۰۸۸Nپس ایاز مهر افزا بر جهید * پیش تخت آن الغ سلطان دوید
۴۰۸۹Nسجده‌ای کرد و گلوی خود گرفت * کای قبادی کز تو چرخ آرد شگفت
۴۰۹۰Nای همایی که همایان فرخی * از تو دارند و سخاوت هر سخی
۴۰۹۱Nای کریمی که کرمهای جهان * محو گردد پیش ایثارت نهان
۴۰۹۲Nای لطیفی که گل سرخت بدید * از خجالت پیرهن را بر درید
۴۰۹۳Nاز غفوری تو غفران چشم سیر * روبهان بر شیر از عفو تو چیر
۴۰۹۴Nجز که عفو تو که را دارد سند * هر که با امر تو بی‌باکی کند
۴۰۹۵Nغفلت و گستاخی این مجرمان * از وفور عفو تست ای عفو لان
۴۰۹۶Nدایما غفلت ز گستاخی دمد * که برد تعظیم از دیده رمد
۴۰۹۷Nغفلت و نسیان بد آموخته * ز آتش تعظیم گردد سوخته
۴۰۹۸Nهیبتش بیداری و فطنت دهد * سهو و نسیان از دلش بیرون جهد
۴۰۹۹Nوقت غارت خواب ناید خلق را * تا بنرباید کسی زو دلق را
۴۱۰۰Nخواب چون در می‌رمد از بیم دلق * خواب نسیان کی بود با بیم حلق
۴۱۰۱Nلا تواخذ ان نسینا شد گواه * که بود نسیان به وجهی هم گناه
۴۱۰۲Nز انکه استکمال تعظیم او نکرد * ور نه نسیان در نیاوردی نبرد
۴۱۰۳Nگر چه نسیان لا بد و ناچار بود * در سبب ورزیدن او مختار بود
۴۱۰۴Nکه تهاون کرد در تعظیمها * تا که نسیان زاد یا سهو و خطا
۴۱۰۵Nهمچو مستی کاو جنایتها کند * گوید او معذور بودم من ز خود
۴۱۰۶Nگویدش لیکن سبب ای زشت کار * از تو بد در رفتن آن اختیار
۴۱۰۷Nبی‌خودی نامد به خود تش خواندی * اختیارت خود نشد تش راندی
۴۱۰۸Nگر رسیدی مستیی بی‌جهد تو * حفظ کردی ساقی جان عهد تو
۴۱۰۹Nپشت دارت بودی او و عذر خواه * من غلام زلت مست اله
۴۱۱۰Nعفوهای جمله عالم ذره‌ای * عکس عفوت ای ز تو هر بهره‌ای
۴۱۱۱Nعفوها گفته ثنای عفو تو * نیست کفوش‌ أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا*
۴۱۱۲Nجانشان بخش و ز خودشان هم مران * کام شیرین تواند ای کامران
۴۱۱۳Nرحم کن بر وی که روی تو بدید * فرقت تلخ تو چون خواهد کشید
۴۱۱۴Nاز فراق و هجر می‌گویی سخن * هر چه خواهی کن و لیکن این مکن
۴۱۱۵Nصد هزاران مرگ تلخ شصت تو * نیست مانند فراق روی تو
۴۱۱۶Nتلخی هجر از ذکور و از اناث * دور دار ای مجرمان را مستغاث
۴۱۱۷Nبر امید وصل تو مردن خوش است * تلخی هجر تو فوق آتش است
۴۱۱۸Nگبر می‌گوید میان آن سقر * چه غمم بودی گرم کردی نظر
۴۱۱۹Nکان نظر شیرین کننده‌ی رنجهاست * ساحران را خون بهای دست و پاست