vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5173

title of 5173
۴۰۳۵Nشاه روزی جانب دیوان شتافت * جمله ارکان را در آن دیوان بیافت
۴۰۳۶Nگوهری بیرون کشید او مستنیر * پس نهادش زود در کف وزیر
۴۰۳۷Nگفت چون است و چه ارزد این گهر * گفت به ارزد ز صد خروار زر
۴۰۳۸Nگفت بشکن گفت چونش بشکنم * نیک خواه مخزن و مالت منم
۴۰۳۹Nچون روا دارم که مثل این گهر * که نیاید در بها گردد هدر
۴۰۴۰Nگفت شاباش و بدادش خلعتی * گوهر از وی بستد آن شاه و فتی
۴۰۴۱Nکرد ایثار وزیر آن شاه جود * هر لباس و حله کاو پوشیده بود
۴۰۴۲Nساعتیشان کرد مشغول سخن * از قضیه‌ی تازه و راز کهن
۴۰۴۳Nبعد از آن دادش به دست حاجبی * که چه ارزد این به پیش طالبی
۴۰۴۴Nگفت ارزد این به نیمه‌ی مملکت * کش نگه دارد خدا از مهلکت
۴۰۴۵Nگفت بشکن گفت ای خورشید تیغ * بس دریغ است این شکستن را دریغ
۴۰۴۶Nقیمتش بگذار بین تاب و لمع * که شده‌ست این نور روز او را تبع
۴۰۴۷Nدست کی جنبد مرا در کسر او * کی خزینه‌ی شاه را باشم عدو
۴۰۴۸Nشاه خلعت داد و ادرارش فزود * پس دهان در مدح عقل او گشود
۴۰۴۹Nبعد یک ساعت به دست میر داد * در را آن امتحان کن باز داد
۴۰۵۰Nاو همین گفت و همه میران همین * هر یکی را خلعتی داد او ثمین
۴۰۵۱Nجامگیهاشان همی‌افزود شاه * آن خسیسان را به برد از ره به چاه
۴۰۵۲Nاین چنین گفتند پنجه شصت امیر * جمله یک یک هم به تقلید وزیر
۴۰۵۳Nگر چه تقلید است استون جهان * هست رسوا هر مقلد ز امتحان