block:5172
| ۴۰۲۵ | N | گر بدش سستی نری خران | * | بود او را مردی پیغمبران |
| ۴۰۲۶ | N | ترک خشم و شهوت و حرص آوری | * | هست مردی و رگ پیغمبری |
| ۴۰۲۷ | N | نری خر گو مباش اندر رگش | * | حق همیخواند الغ بگلر بگش |
| ۴۰۲۸ | N | مردهای باشم به من حق بنگرد | * | به از آن زنده که باشد دور و رد |
| ۴۰۲۹ | N | مغز مردی این شناس و پوست آن | * | آن برد دوزخ برد این در جنان |
| ۴۰۳۰ | N | حفت الجنة مکاره را رسید | * | حفت النار از هوا آمد پدید |
| ۴۰۳۱ | N | ای ایاز شیر نر دیو کش | * | مردی خر کم فزون مردی هش |
| ۴۰۳۲ | N | آن چه چندین صدر ادراکش نکرد | * | لعب کودک بود پیشت اینت مرد |
| ۴۰۳۳ | N | ای بدیده لذت امر مرا | * | جان سپرده بهر امرم در وفا |
| ۴۰۳۴ | N | داستان ذوق امر و چاشنیش | * | بشنو اکنون در بیان معنویش |