vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5171

title of 5171
۳۹۹۵Nشاه با خود آمد استغفار کرد * یاد جرم و زلت و اصرار کرد
۳۹۹۶Nگفت با خود آن چه کردم با کسان * شد جزای آن به جان من رسان
۳۹۹۷Nقصد جفت دیگران کردم ز جاه * بر من آمد آن و افتادم به چاه
۳۹۹۸Nمن در خانه‌ی کسی دیگر زدم * او در خانه‌ی مرا زد لاجرم
۳۹۹۹Nهر که با اهل کسان شد فسق جو * اهل خود را دان که قواد است او
۴۰۰۰Nز انکه مثل آن جزای آن شود * چون جزای سیئه مثلش بود
۴۰۰۱Nچون سبب کردی کشیدی سوی خویش * مثل آن را پس تو دیوثی و بیش
۴۰۰۲Nغصب کردم از شه موصل کنیز * غصب کردند از من او را زود نیز
۴۰۰۳Nاوک امین من بد و لالای من * خاینش کرد آن خیانتهای من
۴۰۰۴Nنیست وقت کین گزاری و انتقام * من به دست خویش کردم کار خام
۴۰۰۵Nگر کشم کینه بر آن میر و حرم * آن تعدی هم بیاید بر سرم
۴۰۰۶Nهمچنانک این یک بیامد در جزا * آزمودم باز نه زمایم و را
۴۰۰۷Nدرد صاحب موصلم گردن شکست * من نیارم این دگر را نیز خست
۴۰۰۸Nداد حق‌مان از مکافات آگهی * گفت ان عدتم به عدنا به
۴۰۰۹Nچون فزونی کردن اینجا سود نیست * غیر صبر و مرحمت محمود نیست
۴۰۱۰Nربنا انا ظلمنا سهو رفت * رحمتی کن ای رحیمیهات زفت
۴۰۱۱Nعفو کردم تو هم از من عفو کن * از گناه نو ز زلات کهن
۴۰۱۲Nگفت اکنون ای کنیزک وامگو * این سخن را که شنیدم من ز تو
۴۰۱۳Nبا امیرت جفت خواهم کرد من * اللَّه اللَّه زین حکایت دم مزن
۴۰۱۴Nتا نگردد او ز رویم شرمسار * کاو یکی بد کرد و نیکی صد هزار
۴۰۱۵Nبارها من امتحانش کرده‌ام * خوب‌تر از تو بدو بسپرده‌ام
۴۰۱۶Nدر امانت یافتم او را تمام * این قضایی بود هم از کرده‌هام
۴۰۱۷Nپس بخود خواند آن امیر خویش را * کشت در خود خشم قهر اندیش را
۴۰۱۸Nکرد با او یک بهانه‌ی دل پذیر * که شده‌ستم زین کنیزک من نفیر
۴۰۱۹Nز آن سبب کز غیرت و رشک کنیز * مادر فرزند دارد صد ازیز
۴۰۲۰Nمادر فرزند را بس حقهاست * او نه در خورد چنین جور و جفاست
۴۰۲۱Nرشک و غیرت می‌برد خون می‌خورد * زین کنیزک سخت تلخی می‌برد
۴۰۲۲Nچون کسی را داد خواهم این کنیز * پس ترا اولیتر است این ای عزیز
۴۰۲۳Nکه تو جان‌بازی نمودی بهر او * خوش نباشد دادن آن جز به تو
۴۰۲۴Nعقد کردش با امیر او را سپرد * کرد خشم و حرص را او خرد و مرد