vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5170

title of 5170
۳۹۶۵Nزن چو عاجز شد بگفت احوال را * مردی آن رستم صد زال را
۳۹۶۶Nشرح آن گردک که اندر راه بود * یک به یک با آن خلیفه وانمود
۳۹۶۷Nشیر کشتن سوی خیمه آمدن * و آن ذکر قایم چو شاخ کرگدن
۳۹۶۸Nباز این سستی این ناموس کوش * کاو فرو مرد از یکی خش خشت موش
۳۹۶۹Nرازها را می‌کند حق آشکار * چون بخواهد رست تخم بد مکار
۳۹۷۰Nآب و ابر و آتش و این آفتاب * رازها را می‌برآرد از تراب
۳۹۷۱Nاین بهار نو ز بعد برگ ریز * هست برهان وجود رستخیز
۳۹۷۲Nدر بهار آن سرها پیدا شود * هر چه خورده‌ست این زمین رسوا شود
۳۹۷۳Nبر دمد آن از دهان و از لبش * تا پدید آرد ضمیر و مذهبش
۳۹۷۴Nسر بیخ هر درختی و خورش * جملگی پیدا شود آن بر سرش
۳۹۷۵Nهر غمی کز وی تو دل آزرده‌ای * از خمار می بود کان خورده‌ای
۳۹۷۶Nلیک کی دانی که آن رنج خمار * از کدامین می بر آمد آشکار
۳۹۷۷Nاین خمار اشکوفه‌ی آن دانه است * آن شناسد کاگه و فرزانه است
۳۹۷۸Nشاخ و اشکوفه نماند دانه را * نطفه کی ماند تن مردانه را
۳۹۷۹Nنیست ماننده هیولا با اثر * دانه کی ماننده آمد با شجر
۳۹۸۰Nنطفه از نان است کی باشد چو نان * مردم از نطفه‌ست کی باشد چنان
۳۹۸۱Nجنی از نار است کی ماند به نار * از بخار است ابر و نبود چون بخار
۳۹۸۲Nاز دم جبریل عیسی شد پدید * کی به صورت همچو او بد یا ندید
۳۹۸۳Nآدم از خاک است کی ماند به خاک * هیچ انگوری نمی‌ماند به تاک
۳۹۸۴Nکی بود دزدی به شکل پای دار * کی بود طاعت چو خلد پایدار
۳۹۸۵Nهیچ اصلی نیست مانند اثر * پس ندانی اصل رنج و درد سر
۳۹۸۶Nلیک بی‌اصلی نباشد این جزا * بی‌گناهی کی برنجاند خدا
۳۹۸۷Nآن چه اصل است و کشنده‌ی آن شی است * گر نمی‌ماند به وی هم از وی است
۳۹۸۸Nپس بدان رنجت نتیجه‌ی زلتی است * آفت این ضربتت از شهوتی است
۳۹۸۹Nگر ندانی آن گنه را ز اعتبار * زود زاری کن طلب کن اغتفار
۳۹۹۰Nسجده کن صد بار می‌گو ای خدا * نیست این غم غیر در خورد و سزا
۳۹۹۱Nای تو سبحان پاک از ظلم و ستم * کی دهی بی‌جرم جان را درد و غم
۳۹۹۲Nمن معین می‌ندانم جرم را * لیک هم جرمی بباید گرم را
۳۹۹۳Nجون بپوشیدی سبب را ز اعتبار * دایما آن جرم را پوشیده دار
۳۹۹۴Nکه جزا اظهار جرم من بود * کز سیاست دزدی‌ام ظاهر شود