vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5169

title of 5169
۳۹۴۷Nزن بدید آن سستی او از شگفت * آمد اندر قهقهه خنده‌ش گرفت
۳۹۴۸Nیادش آمد مردی آن پهلوان * که بکشت او شیر و اندامش چنان
۳۹۴۹Nغالب آمد خنده‌ی زن شد دراز * جهد می‌کرد و نمی‌شد لب فراز
۳۹۵۰Nسخت می‌خندید همچون بنگیان * غالب آمد خنده بر سود و زیان
۳۹۵۱Nهر چه اندیشید خنده می‌فزود * همچو بند سیل ناگاهان گشود
۳۹۵۲Nگریه و خنده غم و شادی دل * هر یکی را معدنی دان مستقل
۳۹۵۳Nهر یکی را مخزنی مفتاح آن * ای برادر در کف فتاح دان
۳۹۵۴Nهیچ ساکن می‌نشد آن خنده زو * پس خلیفه طیره گشت و تند خو
۳۹۵۵Nزود شمشیر از غلافش بر کشید * گفت سر خنده واگو ای پلید
۳۹۵۶Nدر دلم زین خنده ظنی اوفتاد * راستی گو عشوه نتوانیم داد
۳۹۵۷Nور خلاف راستی بفریبیم * یا بهانه‌ی چرب آری تو به دم
۳۹۵۸Nمن بدانم در دل من روشنی است * بایدت گفتن هر آن چه گفتنی است
۳۹۵۹Nدر دل شاهان تو ماهی دان سطبر * گر چه گه گه شد ز غفلت زیر ابر
۳۹۶۰Nیک چراغی هست در دل وقت گشت * وقت خشم و حرص آید زیر طشت
۳۹۶۱Nآن فراست این زمان یار من است * گر نگویی آن چه حق گفتن است
۳۹۶۲Nمن بدین شمشیر برم گردنت * سود نبود خود بهانه کردنت
۳۹۶۳Nور بگویی راست آزادت کنم * حق یزدان نشکنم شادت کنم
۳۹۶۴Nهفت مصحف آن زمان بر هم نهاد * خورد سوگند و چنین تقریر داد