block:5168
| ۳۹۴۲ | N | آن خلیفه کرد رای اجتماع | * | سوی آن زن رفت از بهر جماع |
| ۳۹۴۳ | N | ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد | * | قصد خفت و خیز مهرافزای کرد |
| ۳۹۴۴ | N | چون میان پای آن خاتون نشست | * | پس قضا آمد ره عیشش ببست |
| ۳۹۴۵ | N | خشت و خشت موش در گوشش رسید | * | خفت کیرش شهوتش کلی رمید |
| ۳۹۴۶ | N | وهم آن کز مار باشد این صریر | * | که همیجنبد به تندی از حصیر |