block:5161
| ۳۷۶۸ | N | قوم گفتندش به پیکار و نبرد | * | با چنین زهره که تو داری مگرد |
| ۳۷۶۹ | N | چون ز چشم آن اسیر بسته دست | * | غرقه گشتی کشتی تو در شکست |
| ۳۷۷۰ | N | پس میان حملهی شیران نر | * | که بود با تیغشان چون گوی سر |
| ۳۷۷۱ | N | کی توانی کرد در خون آشنا | * | چون نه ای با جنگ مردان آشنا |
| ۳۷۷۲ | N | که ز طاقاطاق گردنها زدن | * | طاق طاق جامه کوبان ممتهن |
| ۳۷۷۳ | N | بس تن بیسر که دارد اضطراب | * | بس سر بیتن به خون بر چون حباب |
| ۳۷۷۴ | N | زیر دست و پای اسبان در غزا | * | صد فنا کن غرقه گشته در فنا |
| ۳۷۷۵ | N | این چنین هوشی که از موشی پرید | * | اندر آن صف تیغ چون خواهد کشید |
| ۳۷۷۶ | N | چالش است آن حمزه خوردن نیست این | * | تا تو بر مالی به خوردن آستین |
| ۳۷۷۷ | N | نیست حمزه خوردن اینجا تیغ بین | * | حمزهای باید درین صف آهنین |
| ۳۷۷۸ | N | کار هر نازک دلی نبود قتال | * | که گریزد از خیالی چون خیال |
| ۳۷۷۹ | N | کار ترکان است نه ترکان برو | * | جای ترکان هست خانه خانه شو |