vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5157

title of 5157
۳۶۷۶Nهر دمی فکری چو مهمان عزیز * آید اندر سینه‌ات هر روز نیز
۳۶۷۷Nفکر را ای جان به جای شخص دان * ز انکه شخص از فکر دارد قدر و جان
۳۶۷۸Nفکر غم گر راه شادی می‌زند * کارسازیهای شادی می‌کند
۳۶۷۹Nخانه می‌روبد به تندی او ز غیر * تا در آید شادی نو ز اصل خیر
۳۶۸۰Nمی‌فشاند برگ زرد از شاخ دل * تا بروید برگ سبز متصل
۳۶۸۱Nمی‌کند بیخ سرور کهنه را * تا خرامد ذوق نو از ما و را
۳۶۸۲Nغم کند بیخ کژ پوسیده را * تا نماید بیخ رو پوشیده را
۳۶۸۳Nغم ز دل هر چه بریزد یا برد * در عوض حقا که بهتر آورد
۳۶۸۴Nخاصه آن را که یقینش باشد این * که بود غم بنده‌ی اهل یقین
۳۶۸۵Nگر ترش رویی نیارد ابر و برق * رز بسوزد از تبسمهای شرق
۳۶۸۶Nسعد و نحس اندر دلت مهمان شود * چون ستاره خانه خانه می‌رود
۳۶۸۷Nآن زمان که او مقیم برج تست * باش همچون طالعش شیرین و چست
۳۶۸۸Nتا که با مه چون شود او متصل * شکر گوید از تو با سلطان دل
۳۶۸۹Nهفت سال ایوب با صبر و رضا * در بلا خوش بود با ضیف خدا
۳۶۹۰Nتا چو واگردد بلای سخت رو * پیش حق گوید به صد گون شکر او
۳۶۹۱Nکز محبت با من محبوب کش * رو نکرد ایوب یک لحظه ترش
۳۶۹۲Nاز وفا و خجلت علم خدا * بود چون شیر و عسل او با بلا
۳۶۹۳Nفکر در سینه در آید نو به نو * خند خندان پیش او تو باز رو
۳۶۹۴Nکه اعدنی خالقی من شره * لا تحرمنی انل من بره
۳۶۹۵Nرب اوزعنی لشکر ما اری * لا تعقب حسره لی ان مضی
۳۶۹۶Nآن ضمیر رو ترش را پاس دار * آن ترش را چون شکر شیرین شمار
۳۶۹۷Nابر را گر هست ظاهر رو ترش * گلشن آرنده‌ست ابر و شوره کش
۳۶۹۸Nفکر غم را تو مثال ابر دان * با ترش تو رو ترش کم کن چنان
۳۶۹۹Nبو که آن گوهر به دست او بود * جهد کن تا از تو او راضی رود
۳۷۰۰Nور نباشد گوهر و نبود غنی * عادت شیرین خود افزون کنی
۳۷۰۱Nجای دیگر سود دارد عادتت * ناگهان روزی بر آید حاجتت
۳۷۰۲Nفکرتی کز شادیت مانع شود * آن به امر و حکمت صانع شود
۳۷۰۳Nتو مخوان دو چار دانگش ای جوان * بو که نجمی باشد و صاحب قران
۳۷۰۴Nتو مگو فرعی است او را اصل گیر * تا بوی پیوسته بر مقصود چیر
۳۷۰۵Nور تو آن را فرع گیری و مضر * چشم تو در اصل باشد منتظر
۳۷۰۶Nزهر آمد انتظار اندر چشش * دایما در مرگ باشی ز ان روش
۳۷۰۷Nاصل دان آن را بگیرش در کنار * باز ره دایم ز مرگ انتظار