block:5151
| ۳۵۶۳ | N | آن شفیعان از دم هیهای او | * | چند بوسیدند دست و پای او |
| ۳۵۶۴ | N | کای امیر از تو نشاید کین کشی | * | گر بشد باده تو بیباده خوشی |
| ۳۵۶۵ | N | باده سرمایه ز لطف تو برد | * | لطف آب از لطف تو حسرت خورد |
| ۳۵۶۶ | N | پادشاهی کن ببخشش ای رحیم | * | ای کریم ابن الکریم ابن الکریم |
| ۳۵۶۷ | N | هر شرابی بندهی این قد و خد | * | جمله مستان را بود بر تو حسد |
| ۳۵۶۸ | N | هیچ محتاج می گلگون نهای | * | ترک کن گلگونه تو گلگونهای |
| ۳۵۶۹ | N | ای رخ چون زهرهات شمس الضحی | * | ای گدای رنگ تو گلگونهها |
| ۳۵۷۰ | N | باده کاندر خنب میجوشد نهان | * | ز اشتیاق روی تو جوشد چنان |
| ۳۵۷۱ | N | ای همه دریا چه خواهی کرد نم | * | وی همه هستی چه میجویی عدم |
| ۳۵۷۲ | N | ای مه تابان چه خواهی کرد گرد | * | ای که مه در پیش رویت روی زرد |
| ۳۵۷۳ | N | تو خوش و خوبی و کان هر خوشی | * | تو چرا خود منت باده کشی |
| ۳۵۷۴ | N | تاج کرمناست بر فرق سرت | * | طوق أَعْطَیْناکَ آویز برت |
| ۳۵۷۵ | N | جوهر است انسان و چرخ او را عرض | * | جمله فرع و پایهاند و او غرض |
| ۳۵۷۶ | N | ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش | * | چون چنینی خویش را ارزان فروش |
| ۳۵۷۷ | N | خدمتت بر جمله هستی مفترض | * | جوهری چون نجده خواهد از عرض |
| ۳۵۷۸ | N | علم جویی از کتبها ای فسوس | * | ذوق جویی تو ز حلوا ای فسوس |
| ۳۵۷۹ | N | بحر علمی در نمی پنهان شده | * | در سه گز تن عالمی پنهان شده |
| ۳۵۸۰ | N | می چه باشد یا سماع و یا جماع | * | تا بجویی زو نشاط و انتفاع |
| ۳۵۸۱ | N | آفتاب از ذرهای شد وام خواه | * | زهرهای از خمرهای شد جام خواه |
| ۳۵۸۲ | N | جان بیکیفی شده محبوس کیف | * | آفتابی حبس عقده اینت حیف |