block:5150
۳۵۵۳ | N | میر گفت او کیست کو سنگی زند | * | بر سبوی ما سبو را بشکند |
۳۵۵۴ | N | چون گذر سازد ز کویم شیر نر | * | ترس ترسان بگذرد با صد حذر |
۳۵۵۵ | N | بندهی ما را چرا آزرد دل | * | کرد ما را پیش مهمانان خجل |
۳۵۵۶ | N | شربتی که به ز خون اوست ریخت | * | این زمان همچون زنان از ما گریخت |
۳۵۵۷ | N | لیک جان از دست من او کی برد | * | گیر همچون مرغ بالا بر پرد |
۳۵۵۸ | N | تیر قهر خویش بر پرش زنم | * | پر و بال مرده ریگش بر کنم |
۳۵۵۹ | N | گر رود در سنگ سخت از کوششم | * | از دل سنگش کنون بیرون کشم |
۳۵۶۰ | N | من برانم بر تن او ضربتی | * | که بود قوادگان را عبرتی |
۳۵۶۱ | N | با همه سالوس با ما نیز هم | * | داد او و صد چو او این دم دهم |
۳۵۶۲ | N | خشم خون خوارش شده بد سرکشی | * | از دهانش میبرآمد آتشی |